با توجه به روندهای شکلگرفته در کشور، لزوم توجه به توسعه فردی و بهبود مهارتهای شخصی بیشازپیش ضروری به نظر میرسد. شرایط بهگونهای پیش میرود که دیگر امیدی به استخدامهای دولتی و پرداخت حقوق به افراد بدون دارا بودن مهارت و خروجی ارزشآفرین، وجود ندارد.
ازاینرو گام گذاشتن در مسیر رشد و توسعه فردی و پیگیری جدی آن امری اجتنابناپذیر بوده و برای کسانی که حتی در پی یک زندگی عادی هستند، حیاتی و ضروری است.
اولین گام در این مسیر که پیشنیاز هرگونه کسب موفقیتی است، شناخت خود و آگاهی یافتن از ویژگیها و مشخصههای فردی است تا بتوان با دید بهتر و جامعتری آن را ادامه داد.
سؤالی که در این میان پیش میآید چگونگی شناخت خود با هدف دستیابی به موفقیت در کسبوکار است.
پاسخ این پرسش با استفاده از توصیههای و نظریات پیتر دراکر یکی از اساتید سرشناس مدیریت که در قالب مقالهای در HBR منتشر شده است، در ادامه توضیح داده میشود.
پست مرتبط: به کدام نوع تفکر بیشتر گرایش دارید ؟ تفکر اسفنجی یا تفکر غربالی ؟
یافتن نقاط قوت
بسیاری از افراد فکر میکنند آشنایی کافی به نقاط قوت و ضعف خودشان دارند ولی وقتی که نوبت به عمل میرسد، متوجه میشوند که این شناخت یا وجود ندارد و یا بهاندازه کافی نیست.
مهمترین اقدام در انتخاب هدف و مسیر درست رسیدن به آن، آشنایی کامل به نقاط قوت و ضعف خود است.
پیتر دراکر روش تحلیل بازخورد را برای این منظور پیشنهاد میدهد. مدتزمانی که برای یافتن نقاط ضعف و قوت خود با استفاده از روش تحلیل بازخورد نیاز دارید، حدود یک سال است.
برای این کار لازم است بعدازاینکه تصمیم به ایجاد یک تغییر اساسی در زندگی و برداشتن گامی بزرگ گرفتید، بلافاصله انتظارات خود را برای ۹ تا ۱۲ ماه بعد بههمراه جزئیات بنویسید.
بعد از سپری شدن این مدتزمان، واقعیات را با انتظاراتی که ثبت کردهاید مقایسه نمایید. این مقایسه و تحلیل آن، دستاوردهای زیادی برای شما به همراه خواهد داشت و هر بار که این کار را انجام دهید بیشتر از قبل به نقاط ضعف و قوت خودتان پی خواهید برد.
با استمرار در انجام این کار بعد از دو تا سه سال به صورت کامل متوجه خواهید شد که نقاط قوت و ضعف شما در چه زمینههایی است.
سپس کافی ست بر اساس این نتایج اهدافی را که متناسب با این نقاط قوت هستند، انتخاب کرده و به دنبال دستیابی به آنها باشید.
بهاحتمالزیاد بعد از مدتی شاهد تغییرات و اتفاقات مثبت بزرگی در زندگیتان خواهید بود.
علاوه بر این کار لازم است که همواره روی نقاط قوتتان تمرکز کرده و در جهت بهبود و یادگیری مهارتهای مرتبط با آن نقاط قوت اقدام کنید.
با توجه به نتایج این بازخورد باید از پذیرفتن مسئولیتها و کارهایی که در آن ضعف دارید، پرهیز کنید.
درنهایت با استفاده از ترکیبی از نقاط قوت و ضعف حاصل از این روش، میتوان در گذر زمان به بهترین و پایدارترین نتایج دست یافت.
پست مرتبط: ۳ اقدام ساده برای تجربه دائمی حس خوب در زندگی
خوانندهاید یا شنونده؟
سؤال بعدی که باید در جهت شناخت خود به آن پاسخ دهید این است که شما خواننده هستید یا شنونده؟
خواننده یا شنونده بودن به این معنی است که درک یک زمینه و موضوع خاص، بهخاطرسپاری و تسلط بر آن، از طریق شنیدن آن مطالب از کسی که تسلط کافی دارد، برایتان آسانتر است یا از طریق مطالعه نسخه نوشتهشده آن.
کمتر شنوندهای میتواند خودش را به خوانندهای شایسته تبدیل کند. عکس این موضوع نیز صادق است.
پست مرتبط: ۴ توصیه کاربردی برای عملی کردن ایده ها
بهترین روش یادگیری برای شما چیست؟
برخلاف آنچه در مدارس و دانشگاهها رفتار میشود، روش یادگیری هر فردی میتواند با فرد دیگر متفاوت باشد.
برخی افراد از طریق مطالعه یک موضوع آن را بهتر یاد میگیرند. افراد دیگری هستند که از طریق نوشتن و یادداشتبرداری مداوم، بهتر میتوانند بیاموزند.
فهمیدن و پذیرش این موضوع میتواند باعث شناخت بیشتر از خود و در نهایت یادگیری بهتر مطالب و موضوعات مختلف شود.
پست مرتبط: دو مهارت مهم در ارتباطات + سخنرانی تد درمورد درست سخن گفتن
در قالب گروه عملکرد بهتری دارید یا بهصورت انفرادی؟
این موضوع هم برای هرکس و بر اساس شخصیت و تواناییهای او میتواند متفاوت باشد.
بعضی افراد در جایگاه اعضای یک گروه به بهترین شکل عمل میکنند. بعضی دیگر در تنهایی عملکرد بهتری دارند.
برخی افراد میتوانند مربی خوبی باشند و بعضی دیگر این توانایی را ندارند.
پست مرتبط: ۶ اقدام ضروری برای کسب موفقیت درهرکاری+سخنرانی تد درمورد تعریف موفقیت
تصمیمگیرندهاید یا مشاور؟
بخشی از افراد بههیچوجه تحمل فشار و استرس تصمیمگیری را ندارند و ترجیح میدهند مشاور باشند و به تصمیمگیریهای دیگران جهت بدهند.
اما گروه دیگری هم هستند که از اعتمادبهنفس، شجاعت و سرعت کافی برای تصمیمگیری برخوردارند و به مشاور نیاز دارند تا در تصمیمها یاریشان کنند.
افرادی که توانایی و استعداد مشاور شدن را دارند معمولاً نمیتوانند مسئولیت مستقیم یک تصمیم را بر عهده بگیرند و به همین دلیل توانایی و قابلیت قرار گرفتن در جایگاه فرد شماره یک سازمان را نخواهند داشت.
پست مرتبط: پارامترهای مهم در هدفگذاری + سخنرانی تدکس درمورد آینده نگری
محیط مناسب کاری برای شما چه محیطی است؟
موضوع دیگری که برای افراد مختلف میتواند متفاوت باشد، محیط کار است. بعضی افراد در محیط کاری پرهیجان و پرتنش عملکرد بهتری دارند و برخی دیگر در محیطهای کاری آرام و بدون استرس و کاملاً ساختاریافته بهترین عملکرد را از خود نشان میدهند.
گروهی از افراد در سازمانهای بزرگ بهتر میتوانند خدمات ارائه کنند و گروهی دیگر در سازمانهای کوچک.
کمتر کسی را میتوان یافت که در هر دو نوع محیط عملکرد خوبی داشته باشند.
پست مرتبط: دلیل شکستها همیشه کمبود مهارت نیست + سخنرانی تد در مورد موانع رؤیاها
ارزشهای خودتان را شناسایی کنید
گام بعدی در شناخت خودتان تعیین ارزشهایتان است. منظور از ارزشها تنها ارزشهای اخلاقی نیستند. بلکه منظور از ارزش، نمایی کلی از فرد ایدهآلی هست که شما از خودتان انتظار دارید به آن فرد تبدیل شوید.
با شناسایی ارزشهای خودتان بهتر میتوانید در خصوص سازمانی که میتوانید در آن عملکرد بهتری داشته باشید، تصمیم بگیرید. هرچقدر که ارزشهای سازمان با ارزشهای شما همسوتر باشد، سازگاری و عملکرد بهتری در آن سازمان خواهید داشت.
برای مثال درصورتیکه فردی اعتقاد به بلندمدتنگری داشته باشد و بخواهد در سازمانی فعالیت کند که در آن کوتاهمدتنگری بهعنوان ارزش تلقی میشود، بعید است که بتواند عملکرد موفقی در آن سازمان داشته باشد.
البته برای موفقیت یک سازمان نیازی نیست که ارزشهای افراد شاغل در آن سازمان کاملاً منطبق بر ارزشهای سازمان باشند. بلکه تنها در صورت نزدیکی و همسویی آنها نتایج خوبی قابل حصول خواهد بود.
پست مرتبط: بهترین زمان برای هدفگذاری مجدد + سخنرانی تیم فریس در تد درمورد هدفگذاری
جمعبندی
با توجه به سؤالات مطرحشده، درصورتیکه بتوانید به هر کدام از این سؤالات پاسخ واضح و شفافی ارائه کنید، بهتر خواهید توانست شیوه و محل کار بهینه برای خودتان را تعیین کرده و با احتمال بیشتری در آن زمینه به موفقیت دستیابید.
پیتر دراکر در مقاله خود عنوان میکند که سعی نکنید خود را تغییر دهید؛ شانسی برای موفقیت نخواهید داشت؛ اما سعی کنید نحوه عملکردتان را بهبود ببخشید و کاری را که نمیتوانید اجرا کنید یا عملکرد ضعیفی در آن دارید، بر عهده نگیرید.
درنهایت اینکه فرصتهای شغلی درخشان به استقبال ما نمیآیند. این مشاغل، هنگامی خود را نشان میدهند که افراد برای فرصتها آماده شدهاند و میدانند نقاط قوتشان چیست، از چه طریقی کار میکنند و ارزشهایشان چه هستند. اینکه فرد بداند به کجا تعلق دارد، او را از انسانی معمولی به عاملی برجسته تبدیل میکند.
پینوشت: متن کامل این مقاله به زبان فارسی در کتاب مدیریت خود انتشارات آموخته به چاپ رسیده است.
2 دیدگاه