جبران بیش از حد

بهترین اسب‌ها در مسابقه با اسب‌های کندتر، معمولاً می‌بازند. اما کافیست همین اسب‌ها در مقابل رقبای بهتر و سریع‌تر قرار گیرند. در این صورت مطمئناً برنده خواهند شد. این اولین مثال برای جبران بیش از حد است که توسط نسیم نیکلاس طالب در کتاب پادشکننده مطرح شده. این نویسنده‌ی باهوش معتقد است ما انسان‌ها برای جبران بیش از حد ساخته شده‌ایم.

در واقع هر چه اتفاقات و رویدادهای استرس‌زای گاه و بی‌گاه در جنبه‌های مختلف زندگی ما کم‌رنگ‌تر باشد، ما دچار نقص و ضعف در آن حوزه خواهیم شد. همچون کسی که هر از چند گاهی یک وزنه سنگین‌تر از حد معمول برای قدرت بدنی خود برمی‌دارد تا در نهایت بتواند سیستم عضلانی، خون‌رسانی و استخوان‌بندی خود را برای چنین شوک‌هایی بیش از قبل آماده کند.

بر این اساس به نظر می‌رسد هر چه سر ما شلوغ‌تر باشد، بازدهی ما هم افزایش می‌یابد. و برعکس آن، وقت آزاد و بی‌عملی بیشتر، ما را تنبل‌تر بار آورده و باعث کاهش چشمگیر بازدهی‌مان می‌شود.

همچنین به نظر می‌رسد هر چقدر شنیدن و فهمیدن سخنرانی یک نفر نیازمند زحمت و تلاش بیشتری باشد، فعالیت فکری ما هم در هنگام گوش دادن تشدید شده، مغزمان نیرومندتر، مؤثرتر و تحلیلی‌تر عملکرده در نهایت سخنان او را خیلی بیشتر و بهتر از سخنان سخنرانی که شفاف و با لحنی تصنعی سخن می‌گوید دریافت و درک خواهیم کرد.

نسیم نیکلاس طالب حتی پا را از این هم فراتر گذاشته، معتقد است ما گاهی اوقات نیاز به نویز داریم تا عملکرد مغز خودمان را هر چه بیشتر بهینه کنیم. همچون کسانی که با تولید نویز سفید با استفاده از تجهیزات الکترونیکی تلاش می‌کنند تا کیفیت خواب خود را بهبود بخشند؛ یا نویسندگانی که در کافه‌ها و سر و صدای ملایم محیط‌های مشابه، هر چه بهتر تمرکز کرده و کارهای درخشان‌تری انجام می‌دهند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

اثر لیندی و ایده‌ها و آثار فناناپذیر

مسمومیت دانشی و اطلاعاتی

شواهد خاموش و شکست‌هایی که در انتظار ماست

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *