در یادداشت «خطاهای ذهنی کاهشدهنده شادمانی در انسانها» از سری یادداشتهای طراحی شادمانی به این موضوع پرداختم که سه دسته از خطاهای ذهنی و توجهی باعث کاهش شادمانی ما میشوند. در سه نوشتار قبلی در مورد مطلوبیتهای ذهنی اشتباه و تأثیر آن بر کاهش شادمانی نوشتم. این بار به سراغ خطای ذهنی دوم یعنی تصویرهای ذهنی اشتباه میرویم. از دسته خطاهای مربوط به تصویرهای ذهنی اشتباه خطای تمرکز ازجمله پرتکرارترین و مرسومترین خطاهای ذهنی است که تأثیر چشمگیری بر کاهش میزان شادمانی ما دارد.
به شکل کلی ما برای تصمیمگیری در مورد انجام یا عدم انجام کاری ابتدا یک سری تصویرهای ذهنی از آثار و نتایج آن کار یا بروز آن اتفاق برای خودمان ترسیم میکنیم و درصورتیکه آن تصویر بر مبنای ترجیحاتمان، مطلوبیت کافی داشته باشد، دست به اقدام میزنیم. در غیر این صورت تصمیم دیگری خواهیم گرفت.
همانطور که در یادداشت « آنچه در زندگی باید برایش تلاش کنیم» گفته شد، افزایش شادمانی اولین و مهمترین هدف ما در زندگی است. ازاینرو تصمیمات ما هم بر مبنای دستیابی به این هدف گرفته میشوند. از طرفی یکی از عوامل تأثیرگذار بر تصاویر ذهنی ساختهشده و در نتیجه شادمانی ما، نقطه تمرکز ما در لحظات مختلف هست.
برای مثال اگر شما در یک قرعهکشی مبلغ زیادی پول برنده شوید، شادمانیتان چقدر بیشتر میشود؟ خیلی خوشحال میشوید، درست است؟ اما تا وقتی که به آن پول فکر میکنید و بر آن تمرکز کردهاید، میزان شادمانی شما حداکثر خواهد بود و بعد از مدتی که این موضوع برایتان عادی میشود، دیگر خبری از آن شدت شادمانی نخواهد بود و این میزان سیر نزولی به خود خواهد گرفت.
اگر از شما پرسیده شود که مردم خاورمیانه شادمانتر هستند یا مردم کالیفرنیا، مطمئناً خواهیم گفت کالیفرنیاییها. مخصوصاً با آن هوای خوبی که دارد. این موضوع به شرطی است که ساکنین کالیفرنیا پیوسته به آبوهوای شهرشان بیندیشند و آن را با آبوهوای جاهای دیگر مقایسه کنند. از طرفی مردمان خاورمیانه هم هرچقدر بیشتر به تفاوت آب و هوایی میان شهر خودشان و کالیفرنیا یا هر تفاوت ناامیدکننده دیگری فکر کنند، شادمانیشان بیشتر کاهش خواهد یافت.
هرچقدر که ما به تأثیر یک سری شرایط خاص و اتفاق مشخص ناخوشایند فکر کنیم و توجهمان را به آنها معطوف داریم، آن موضوع برایمان مهمتر شده و میزان تأثیر آن بر شادمانی ما افزایش خواهد یافت؛ اما نکته مهم اینجاست که هیچ موضوعی به آن اندازه که ما فکر و بر آن تمرکز میکنیم، اهمیت ندارد.
معمولاً افراد قبل از اینکه ماشینی را بخرند، خیلی آرمانی در مورد آن فکر میکنند و پیوسته آرزوی داشتن آن ماشین را در سر میپرورانند. مخصوصاً اگر آن ماشین امکانات زیاد و قیمت بالایی داشته باشد.
در تحقیقی که بر روی یک گروه از مردم انجام گرفت، از آنان خواسته شد تا یک نمره از صفر تا ده به میزان لذتی که در موقع رانندگی نصیبشان میشود و یک نمره صفر تا ده دیگر به لذت حاصلشده از آخرین رانندگی بدهند. جالب اینکه این نمرهها هیچ همبستگی و ارتباطی با هم نداشتند. از طرفی میزان لذت حاصلشده از آخرین رانندگی ارتباطی با نوع و قیمت ماشین نداشت. درحالیکه همه ما فکر میکنیم رانندگی با ماشین گرانقیمتتر، لذت بیشتری را نصیب ما خواهد کرد؛ درحالیکه این میزان لذت وابستگی زیادی با میزان تمرکز و توجه ما دارد و بعد از مدتی کوتاه میزان لذتی که از رانندگی با ماشین نصیبمان میشود، ارتباط چندانی با قیمت و نوع آن نخواهد داشت.
وقتی از ما پرسیده میشود که چقدر از رانندگی با ماشین خودمان لذت میبریم، تمرکز ما به این موضوع جلب میشود و هر چقدر ماشین بهتری داشته باشیم، به همان میزان نمره بالاتری خواهیم داد؛ اما در تجربه واقعی رانندگی موضوع خیلی متفاوت است و ما وقتی از روی عادت آن را انجام میدهیم هیچ توجهی به ماشین و مدل آن نداریم.
گاهی اوقات ما به خاطر مرتکب شدن چنین خطاهای ذهنی و با هدف افزایش شادمانی، تصمیماتی میگیریم و هزینههایی متحمل میشویم که تأثیر مثبت چندانی بر میزان شادمانی ما نمیگذارد. درحالیکه اگر تسلط کافی بر این نوع خطاها داشته باشیم، خواهیم توانست با گرفتن تصمیمات بهتر و اثربخشتر به شکل بهتر و بیشتری میزان شادمانی را در زندگیمان افزایش دهیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
طراحی شادمانی | کتابی از پاول دولان