افزایش شادمانی در زندگی همواره جزو اهداف لحظهای و روزمره ما بوده و هست؛ اما برای دستیابی به چنین هدفی باید بتوانیم مطلوبیتهای سازگار با افزایش شادمانی خود را شناسایی کرده و در آن جهت اقدام کنیم؛ اما ذهن ما انسانها همیشه و در هر موقعیتی قادر به تشخیص درست این مطلوبیتها نیست و با جهتگیری به سمت مطلوبیتهای ذهنی اشتباه علاوه بر صرف منابع ارزشمند زندگی، برخلاف هدف اصلی، در جهت کاهش میزان شادمانی در زندگی حرکت میکند.
در آزمایشی که بر روی سه هزار نفر از افراد انجام گرفت، دو سناریو برای شرکتکنندگان تعریف شد تا در نهایت آنان یکی از سناریوها را که از نظر خودشان در جهت افزایش شادمانیشان بود، انتخاب کنند. در نهایت ۱۷ درصد از شرکتکنندگان، انتخابی اشتباه انجام دادند؛ یعنی انتخابی در جهت کاهش میزان شادمانی. شاید این افراد ذهنیت درستی نسبت به شادمانی طولانیمدت نداشتند و این یعنی مطلوبیتهای ذهنی اشتباه در خصوص کسب شادمانی در زندگی.
ما گاهی اوقات حاضر میشویم، شادمانی امروز خود را فدای یک سری اهداف و دستاوردهایی کنیم که به نظر خودمان شادمانی بیشتری در آینده برایمان به همراه خواهند داشت. برای نمونه، گروهی از دانشجویان که دستیابی به پول و ثروت فراوان را انگیزه اصلی خود از درس خواندن و تحمل دشواریهای این کار قرار داده بودند، شادمانی بعد از فارغالتحصیلیشان به میزان بیشتری از سایر دانشجویان وابسته به میزان درآمدشان بود. این دانشجویان در صورتی که به درآمد موردنظرشان میرسیدند، شادمانی را هم تجربه میکردند ولی اگر آن هدف مالی محقق نمیشد، نسبت به سایر دانشجویان شادمانی کمتری داشتند و بهنوعی از زندگیشان ناراضی بودند.
با توجه به این موضوع، بهتر است هوشیاری و توجه بیشتری را نسبت به هدفگذاریهای خودمان معطوف کنیم.
گاهی اوقات هم افراد بیش از حد بر روی اهداف آینده متمرکز میشوند و وزن بسیار زیادی برای شادمانی در آینده قائل میشوند. برای مثال، افرادی که تمام تلاش خودشان را برای کسب موفقیت و رشد و ترقی در شغلشان به کار میبندند تا در آینده شادمانی بسیار بیشتری نسبت به شادمانی فداشده اکنون کسب کنند، از این موضوع غافلاند که در حال هزینه کردن از سلامتی و ارتباطات شخصیشان برای آن شادمانی موعود خودشان هستند؛ در شرایطی که شادمانی بدون این دو به احتمال زیاد قابل تحقق نخواهد بود. از این رو با هزینه و صرف منابعی بسیار با ارزشتر، دستاورد چندانی نصیبشان نمیشود و این روند در آینده قابل بازگشت و جبران هم نخواهد بود. کل این فرایند در انتهای مسیر برخلاف انتظار باعث کاهش برآیند شادمانی آنان خواهد شد.
موقعیتهایی هم هستند که افراد هدفمندی و لذت را در مسیر دستیابی به اهداف تجربه میکنند و از این طریق در پی افزایش شادمانی خودشان هستند اما ریسکها و خطرات موجود را در این محاسبات در نظر نمیگیرند. برای مثال میتوان کوهنوردانی را که در پی فتح قله اورست هستند، در نظر گرفت. این کوهنوردان بر اثر ترشح دوپامین و وجود هدفی بزرگ در مقابلشان، طبیعتاً شادمانی بسیاری در هنگام صعود نصیبشان میشود، اما این شادمانی ممکن است به بهای از دست دادن بقیه روزهای زندگی تمام شود که معامله چندان منطقیای به نظر نمیرسد.
مثال دیگر مطلوبیتهای ذهنی اشتباه مربوط به تحصیل فرزندانمان میشود. یکی از مهمترین و فراگیرترین مطلوبیتهای ذهنی والدین درس و مشق فرزندانشان هست. به طوری که انواع و اقسام فشارها و سختگیریها را بر آنها تحمیل میکنند، با این ذهنیت که در حال هدایت آنان به سمت شادمانی بیشتر و زندگی مطلوبتر هستند.
در واقع اکثر والدین اینطور فکر میکنند که بهتر بودن عملکرد فرزندانشان در مدرسه باعث خواهد شد تا آنان به دانشگاه بهتری راه یابند و رفتن به دانشگاه بهتر هم باعث به دست آوردن شغلی بهتر میشود و شغل بهتر هم اصولاً درآمد خوبی خواهد داشت و همه اینها درمجموع باعث یک زندگی سرشار از شادمانی خواهند شد؛ اما بسیاری از اوقات این معادلات آنطور که آنان فکر میکنند پیش نمیرود و شادمانیهای کسبشده در آینده بههیچوجه نمیتواند جبرانی برای بدبختیهای تحمل شده و شادمانیهای ازدسترفته در چندین سال دوران مدرسه و دانشگاه فرزندانشان باشد.
با توجه به موارد اشارهشده، به نظر میرسد مطلوبیتهای ذهنی اشتباه تأثیراتی بزرگ و مهم بر زندگی ما و میزان شادمانی کسبشده در آن دارند. بهطوریکه اگر در این خصوص عملکرد درستی نداشته باشیم و نتوانیم بهخوبی بر این خطاهای ذهنی غلبه کنیم، دچار ضررها و زیانها جبرانناپذیری در طول زندگیمان خواهیم شد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
طراحی شادمانی | خطاهای ذهنی کاهش دهنده شادمانی در انسانها
طراحی شادمانی | عدم اطمینان و تأثیر آن بر میزان شادمانی ما در زندگی