چگونه در زندگی حس خوب داشته باشیم؟

یکی از مهم‌ترین و پرطرفدارترین نیازها و خواسته‌های افراد در زندگی داشتن حس خوب است. همین‌که از فردی بپرسید مهم‌ترین خواسته و هدفت در زندگی چیست، به احتمال زیاد پاسخ خواهید شنید، داشتن حس بهتر. تقریباً می‌توان گفت اکثر فعالیت‌ها و تصمیمات روزانه ما هم در جهت دستیابی به این حس خوب است.

اما وقتی از افراد بپرسی حس خوب چیست، شاید کمی مِن و مِن کنند و در نهایت داشتن زندگی شاد را لازمه داشتن حسی خوب بدانند.

اصلاً جلسه خوبی نبود، اصلاً مهمانی خوبی نبود، ماشین خوبی ندارم، خانه خوب و مناسبی ندارم، شغل خوبی ندارم. این‌ها همه قضاوت‌هایی هستند که ما در مورد موضوعات مختلف انجام می‌دهیم و در واقع در حال بیان احساس خودمان در مورد آن موضوع هستیم.

اما این احساسات در کجا و چطور شکل می‌گیرند؟ این احساسات همگی بر اساس افکار ما و در ذهنمان شکل می‌گیرند؛ اما یک ورودی مهم هم از بیرون سیستم مغزی ما دارند و همین ورودی شرایط را به هم می‌ریزد و اوضاع را از کنترل ما خارج می‌کند. این ورودی چیزی نیست جز آنچه ما هیچ کنترلی بر آن نداریم و توسط دیگران تعیین می‌شود و همین یک ورودی شاید کل زندگی‌مان را تحت تأثیر قرار دهد.

این‌همه تبلیغات تلویزیونی و اخبار رسانه‌ها و فیلم‌های سینمایی و کلیپ‌ها و محتوای شبکه‌های اجتماعی، همگی در تلاش و تقلا برای داشتن سهمی بیشتر از این ورودی بیرونی به ذهن ما هستند. ما هم بی‌خبر از همه جا حاضریم هر تلاشی بکنیم تا حس خوب را در زندگی تجربه کنیم، غافل از اینکه هیچ کنترلی بر عامل اصلی از بین برنده این حس خوب نداریم.

چه کسی به ما گفته که لاغر بودن بهتر است و باعث شادمانی خواهد شد؟ چه کسی به ما گفته داشتن خانه بزرگ‌تر حس بهتری را در ما به وجود خواهد آورد؟ چه کسی این ذهنیت را در ما به وجود آورده که اگر ماشین گران‌تری داشته باشیم، شادی در زندگی‌مان چندین برابر خواهد شد؟ چرا وقتی هرکدام از این‌ها بر اساس خواسته‌مان نیست، رضایت کافی را از زندگی نداریم؟

ما شادمانی و رضایت و حس خوب را در زندگی‌مان به این عوامل گره می‌زنیم که کمترین کنترلی بر آن‌ها داریم. چون با دستیابی به هرکدام، احتمال اینکه آن ورودی خارجی مبنای بهتر بودن را در ذهن ما تغییر دهد، بالا می‌رود و در نتیجه این سیکل معیوب تا بی‌نهایت ادامه خواهد یافت.

اما بهترین راه‌حل این است که ما دمی با خودمان خلوت کنیم و در آرامش کامل بیندیشیم که دوست داریم چه حسی در زندگی داشته باشیم؟ کدام حس اگر در وجود ما باشد، باعث خواهد شد کیفیت زندگی ما به حداکثر برسد؟ و در مرحله بعدی سعی کنیم این حس‌هایی را که به دنبالش هستیم، بنویسیم. بعد از آن هم اقدامات و کارهایی که انجام آن‌ها به این حس منتهی خواهند شد، تعیین کنیم.

یک نفر دوست دارد همیشه در زندگی‌اش هیجان وجود داشته باشد، دیگری اولویت اول زندگی‌اش، عشق است. فردی دیگر شاید صرفاً به دنبال معنایی جهت تلاش در پی رسیدن به آن معنا در زندگی باشد.

با این روش می‌توانید به راحتی بسیاری از خلأهای احساسی خودتان را در زندگی پر کنید؛ اما شاید همچنان معتقد باشید که تا وقتی صاحب یک ماشین گران‌قیمت، یا یک شغل عالی یا یک خانه بزرگ نشده‌اید، حس خوب و احساس آرامش و شادمانی به شما دست نخواهد داد.

فرض کنید دوستی که به او اطمینان کامل دارید، خبر برنده شدن یک خانه بزرگ در قرعه‌کشی بانک را به شما می‌دهد. آیا در این صورت آن حس خوب و احساس آرامش و شادمانی را تا آخر عمر در زندگی تجربه خواهید کرد؟ اصلاً این خانه بزرگ چه دستاوردهایی برای شما خواهد داشت؟ درصورتی‌که با شنیدن این خبر حس خوب حداکثری در شما به وجود می‌آید و حسابی شادمان می‌شوید، باید بگویم که این جز یک ردوبدل خبر چیز دیگری نبوده و آنچه در ذهن شما باعث شکل‌گیری این شادمانی و احساس خوب بی‌نهایت شد، جز توانمندی ذهنی و فکری شما نیست.

درواقع این افکار و نگرانی‌های ما هستند که مانع از به وجود آمدن حس خوب در زندگی ما می‌شوند. نگرانی‌هایی که ما گاه به آن‌ها عادت می‌کنیم. نگرانی‌هایی بی‌حاصل و بی‌فایده‌اند. هیچ زندگی خوب و آرامی نیاز به نگرانی ندارد. نگرانی کوچک‌ترین تأثیر مثبتی بر زندگی ما نخواهد داشت. شما برای شادمانی نیاز به نگرانی ندارید.

پس همه این احساسات ناشی از افکار ما هستند و آگاهی از این اصل مهم لازمه دستیابی به شادمانی و حس خوب در زندگی است.

هر کسی امکان دارد، عزیزی را در زندگی از دست بدهد و شاید این یکی از دشوارترین لحظات زندگی او باشد ولی هیچ دو نفری را نمی‌توان یافت که احساسات و رفتارهایشان در چنین لحظاتی همچون همدیگر باشند. چون افکار انسان‌ها با هم تفاوت دارد و این باعث می‌شود طرز نگاه و احساسات شکل‌گرفته در درون افراد نسبت به اتفاق ناگوار رخ‌داده هم متفاوت باشند.

از این رو ما حتی اگر اهدافی بسیار بزرگ در خارج از وجود خودمان و در دنیای بیرونی داریم، اولین کاری که فارغ از این هدف لازم هست در جهت دستیابی به یک زندگی رضایت‌بخش، یک حس خوب و شادمانی بیشتر انجام دهیم، کار بر روی افکار و ذهنیات خودمان است. اینکه چگونه باید به موضوعات و جوانب مختلف زندگی نگاه کنیم، چگونه باید در مورد دنیا و اتفاقات آن بیندیشیم. تا زمانی که ما افکارمان را اصلاح نکرده و پرورش ندهیم، آن حس خوب غایی، دوست‌داشتنی و دائمی در زندگی نصیبمان نخواهد شد. حتی اگر به آن اهداف بزرگ دست یابیم.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

چرا اقدام نمی‌کنیم؟ چرا به نتایج دلخواهمان نمی‌رسیم؟

معرفی کتاب | انسان و انتخاب دشوار نوشته دکتر علی صاحبی

معرفی کتاب | نیمه تاریک وجود نوشته دبی فورد

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *