به گمان خودمان خیلی چیزها را تجربه کردهایم؛ تجربه خواندن خیلی از کتابها، تجربه دیدن بسیاری از فیلمها، تجربه حضور در فضاهای گوناگون، تجربه رفتن به مسافرتهای مختلف و بودن در دوستیهای متعدد و همراهی با انسانهای متفاوت. اما همیشه آن طور که ما فکر میکنیم نیست. گاهی ما تجربه را به شکلی ناقص، با حس و حالی نه چندان مناسب، با نگاهی نه چندان دقیق، با گوشی نه چندان شنوا، با ذهنی نه چندان باز و پذیرا و با احساساتی نه چندان آماده و متمرکز از سر میگذرانیم و در ذهنمان این طور ثبت میشود که ما آن حس و حال را تجربه کردهایم و چندان خوشایندمان نبوده است.
بارها شده که کتابی را خواندهام، سفری را رفتهام، موسیقیای را گوش دادهام، در فضایی حضور داشتهام و منظرهای را دیدهام ولی در نهایت حس خوبی پیدا نکردهام یا به هر دلیلی در میانه آن تجربه کار را نصفه و نیمه رها کردهام. اما گاهی اوقات بخت یارم بوده و از طریق یک دوست یا انسانی بزرگ، دوباره همان تجربه به من پیشنهاد یا توصیه شده، آن موقع بوده که به تجربه و حس و حال خودم شک کردهام و تلاش کردهام که این قصور را جبران کنم. و البته خیلی از اوقات نتیجه خوبی گرفتهام و کیفیت تجاربم افزایش چشمگیری پیدا کرده.
یکی از دلایل چنین اتفاقی میتواند بودن در عصر مدرنیته، سرعت و شتاب باشد. اینکه همه در حال عجله برای رسیدن به مقصدی نامعلوم هستیم. دلیل دیگر میتواند نداشتن دقت و توجه و حضور در لحظه باشد. اما دلیل سومی هم میتواند باعث این اتفاق شود و آن آماده نبودن ذهنی آماده ما برای پذیرش چنین تجربهی عمیقی باشد.
گاهی چند صفحه اول از کتابی را که بزرگی توصیه به خواندنش کرده ورق میزنم و حس و حال خوبی پیدا نمیکنم. در چنین مواقعی به جای اینکه به دانایی و صداقت آن بزرگ شک کنم به حس و حال خودم و شرایط ذهنی و دانش درونیام مشکوک میشود و غالباً هم نتیجه خوبی میگیرم. در چنین موقعیتهایی بهترین کار شاید دادن فرصتی به خود و تلاش برای تجربه کردن در شرایطی متفاوتتر باشد.
به نظرم با این کار میتوان بسیاری از موقعیتهای از دست رفته یادگیری یا حس لذتبخش را دوباره بازگرداند و فرصتی دوباره برای زیستنی هر چه بهتر و عمیقتر در این دنیای شلوغ پیدا کرد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
با این حساب به دیگران لطف نکنید!
پیشنهادی برای رهایی از ناخوشی های بیرونی و تجربه شادمانی بیشتر