بسیاری از ساکنان این کره خاکی در حال گذران روزهای سختی هستند و آنطور که از شواهد برمیآید به مرور در حال پشت سر گذاردن سختیهای ناشی از این همهگیری وحشتناک به سر میبرند. اما انگار سختیها و مشکلات ما ایرانیها به خاطر شرایط خاص حاکم بر کشور نه تنها مضاعف هست بلکه به نظر نمیرسد به این زودیها تمامی داشته باشد. هر چند در مجموع، زندگی دشواریهای خاص خود را دارد و ما ناچار از پذیرش رنج و درد حاصل از زیستن در این دنیا هستیم. اما شاید با در پیش گرفتن برخی رویهها و اصلاح بخشی از عادتها و یادگیری بعضی مهارتها بتوان زندگی خیلی بهتر با شادمانی و رضایت بیشتری را تجربه کرد. حداقل بهتر از آن چیزی که در شرایط عادی ناچار از تجربه کردنش هستیم.
اتفاقات و عوامل بیرونی که ما نقش چندانی در شکل گرفتن آنها نداریم، از جمله موارد تأثیرگذار بر کیفیت زندگی و حالات روحی ما هستند. شاید اگر ما انسانها تا این حد تحت تأثیر و وابسته به محیط اطراف و انسانهای دیگر نبودیم، میتوانستیم زندگی شادتری را تجربه کنیم. البته زندگی اجتماعی و همراه شدن با سایر همنوعان بخش گریزناپذیر زیستن در این دنیاست اما به نظر میرسد بسیاری از تأثیراتی که میپذیریم چندان ضروری نباشند.
با شکل گرفتن ارتباطات گسترده دیجیتال و همچنین توسعه تکنولوژی و امکانات برای جابجاییهای آسان و سریع و بیدردسر، تنها و مستقل از دیگران بودن تا حد زیادی مغفول واقع شده و شاید همین مورد به تنهایی ما را از یکی از ابزارهای شادمانی و دستیابی به آرامش محروم ساخته.
زندگی عادی یک انسان امروزی به این شکل است که معمولاً صبح زود به سر کار میرود و تا بعدازظهر یا حتی پاسی از شب مشغول به کار هست و بعد هم که فرصتی به دست میآید، با سرگرمیها و فعالیتهای همیشگی روزانه که شاید بخش زیادی از آن با حضور در شبکههای اجتماعی، معاشرت با دوستان و آشنایان و یا تماشای تلویزیون باشد، سپری میشود؛ و تمام اینها ما را در مسیری از زندگی قرار میدهد که حاصلی جز ایجاد وابستگی زیاد نسبت به حضور دیگران ندارد.
به نظرم ما میتوانیم در کنار همه این فعالیتها و برنامههای تکراری روزانه، یک فعالیت برای خودمان تعریف کنیم که چشماندازی دوستداشتنی برایمان به همراه داشته باشد. فعالیتی که یکی از مشخصههای اصلی آن، داشتن کمترین وابستگی به شرایط خاص و انسانهای دیگر است. فعالیتی آنقدر ساده و دم دستی که هر وقت از روز و هر جایی از این کره خاکی که اراده کردیم بتوانیم انجامش دهیم. فعالیتی که هر بخشی از آن تکهای از یک مسیر باشد. مسیری که با هر خرده زمانی که صرف آن میشود باعث پیش رفتن ما در مسیر به اندازه یک گام کوچک شود. فعالیتی که در آن قضاوت و نظر دیگران هیچ جایگاه و اهمیتی نداشته باشد. فعالیتی که بتوانیم خود را متعهد به انجام آن و برداشتن گامی جدید در تک تک روزهای سال بکنیم، برداشتن گامی هرچند کوچک در خلوت و تنهایی خودمان در هر شرایطی و در هر حال و هوایی.
این فعالیت میتواند نوشتن یک پست وبلاگ در سادهترین شکل آن، نیم ساعت مطالعه در مورد موضوع موردعلاقهمان، نواختن آهنگی آرامشبخش، یاد گرفتن زبانی جدید، کشیدن بخشی از یک نقاشی بزرگ، نوشتن صفحهای از یک رمان، ترجمه کردن چند صفحه از یک کتاب، قدم زدن در پیادهراهی خلوت و یا حتی ورزشی انفرادی باشد.
به هر حال معتقدم این زمان نیم ساعتی یا بیشتر که صرف میکنیم، تأثیری بزرگ بر میزان شادمانی و آرامش شخصی هر کسی در زندگیاش داشته باشد. اختصاص وقتی هر چند بسیار محدود به خودمان هم برای تجربه خلوت و تنهایی و هم برداشتن گامی در مسیر رشد و پیشرفت و توسعه فردی که نیازمند همراهی و همکاری هیچ کسی نباشد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
بهترین کاری که در میانه بحران بی هدفی در زندگی میتوان انجام داد