به نظر میرسد همیشه رابطه معکوسی میان اعتماد به نفس افراد هنگام اظهارنظر در مورد یک موضوع و دقت آن اظهارنظر وجود داشته باشد؛ بهخصوص اگر این اظهار نظر مربوط به پیشبینی آینده و اتفاقاتی باشد که در آینده قرار هست بیفتند. این موضوع حتی در مورد نظر کارشناسان هم صدق میکند.
قبلاً به اثر دانینگ – کروگر اشاره کردهام که بر اساس آن افراد نابلد به طور کلی نسبت به نابلدی خود آگاهی ندارند؛ به بیان دیگر همان نقاط ضعفی که باعث نابلدی آنها میشود، باعث میشود نتوانند این نابلدی را تشخیص دهند؛ و این روند منجر به مشخصهای میشود که آن را جهل مرکب مینامند. در حالی که ما هر چه برآورد درستتری از محدودیتهای دانش فردی و همچنین دانش در معنای عامتر آن داشته باشیم، مهارت واقعیتر و بهتری خواهیم داشت.
در واقع برای مواجهه با مسائل علمی ما ناگزیر از داشتن دو مهارت هستیم:
- علم مرتبط
- تفکر نقاد
اگر ما مهارت تفکر نقاد را داشته باشیم ولی دارای علم مرتبط نباشیم، در هنگام تفکر و اظهارنظر در مورد مسائل علمی به مشکل بر خواهیم خورد؛ چون برای این کار نیازمند دانش مرتبط و عمیق هستیم. از طرفی اگر تنها دارایی ما علم مرتبط باشد و هیچگونه مهارتی در زمینه تفکر نقادانه نداشته باشیم، مرتکب خطاهای تفکر نقاد و در نتیجه اشتباهات فاحش خواهیم شد.
از این رو برای مواجهه درست با مسائل علمی نیازمند دارا بودن دو مهارت تفکر نقاد و علم مرتبط در کنار هم هستیم. در غیر این صورت خطای ما در اظهارنظرها و همچنین احتمال گرفتار شدنمان در دام جهل مرکب هر چه بیشتر خواهد شد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: