دو دشمن سعادت انسان

آرتور شوپنهاور در جایی گفته بود:

دو دشمن سعادت انسان یکی رنج است و دیگری بی‌حوصلگی.

آدمی همواره در نقطه‌ای میان این دو حالت روحی گرفتار است. خط فاصله‌ای که یک انتهایش پر از رنج و ناخوشی حاصل از فقر و محرومیت است و انتهای دیگرش سرشار از بی‌حوصلگی ناشی از بی‌نیازی، بی‌دردی و بی‌رنجی.

درد و رنج ما حاصل محرومیت‌هاست. محرومیت‌هایی که نشان از وابستگی ما به دنیا و امکانات آن دارد. از این رو ناچار تلاش می‌کنیم و بعد از سال‌ها شاید موفق شویم این محرومیت را رفع کنیم و به آن دارایی و ثروتی که آرزویش را داشتیم، دست‌یابیم، بی‌خبر از اینکه همین دستاوردها خود، آفتی برای زندگی‌مان خواهند شد. آفتی که در نهایت به بی‌حوصلگی و ملال ختم می‌شوند.

شاید زندگی ما نوسانی باشد میان رنج و بی‌حوصلگی و چه‌بسا این نوسان منتهی شود به احساس پوچی و بی‌فایدگی زیستن در این دنیا.

رنجی که ما در محرومیت متحمل می‌شویم، منشائی بیرونی دارد؛ اما بی‌حوصلگی ناشی از دارایی منشائی درونی؛ و چه ناسازگارند این درون و بیرون ما که هر کدام اراده کرده‌اند ما را به سویی بکشانند و در نهایت هم نابودگر سعادتمان شوند.

ما همواره در حال مبارزه هستیم، مبارزه‌ای بر علیه رنج و ناراحتی ناشی از محرومیت و غلبه بر آن و یا مبارزه بر علیه بی‌حوصلگی و ملال ناشی از دارایی و غنا؛ و شاید بهترین راهکار برای خروج از این بحران و از این نوسان، پناه بردن به داشته‌های درونی و تلاش برای غنی کردن آن‌ها باشد که سرانجام ما را به دنیاهای بزرگ‌تر و چشم‌اندازهای وسیع‌تر رهنمون خواهند شد و از این دغدغه‌های دست و پاگیر و ابتدایی بی‌حاصل رهایی خواهند بخشید.

از این رو، داشتن دنیای درونی غنی بهترین راه‌حل برای این آسودگی و یافتن مسیری برای رسیدن به سعادت و خوشبختی ماندگار و پایان‌ناپذیر خواهد بود.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

ریشه مشترک بسیاری از رنجهای ما

چگونه دوستیهایی بر اساس دنیای منحصر به فرد خودمان بسازیم؟

رویکرد شما در مواجهه با مشکلات و ناخوشایندی‌های زندگی چیست؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

4 دیدگاه

  1. سلام. به عقیده ی من رنجها و سختی ها هر کدام پیامی با خود دارند. وقتی با مشکلی روبرو میشم نمیگم چرا این اتفاق برای من افتاد . بلکه روزهها و گاهی ماهها راجع به رنجی که می کشم فکر می کنم و به پیام مهمی می رسم که به واسطه ی آن رنج به من رسیده است. و آن وقت دیگر آن رنج سخت و غیر قابل تحمل نیست چون می فهمم اگر رنجی را متحمل شدم و تجربه کردم در عوض آبدیده تر و محکم تر شدم .

    1. سلام بیتاجان،
      بله، نه تنها هر رنج بلکه به نظرم هر تجربه و اتفاقی می‌تواند پیام و درسی برای ما داشته باشد.
      ولی به نظرم آنچه باید برایش تلاش بکنیم دستیابی به تجارب، پیام‌ها و درسهای متعالی‌تر و باارزش‌تر هست.
      این باعث خواهد شد که ما بهره بیشتری از بودن در این دنیا ببریم و دستاوردهای بیشتری نصیبمان شود.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *