چند روزی است در حال مطالعه کتاب «بهتر بنویسیم» نوشته «رضا بابایی» یکی از نثرنویسان زبده و کارکشته زبان فارسی هستم. استاد بابابی در این کتاب توصیهها و نکات بسیار کاربردی و مفیدی را ارائه کرده است که مطالعه آن برای هر فارسیزبانی که سواد خواندن و نوشتن دارد و گاه گاهی مینویسد، ضروری است.
برای من نیز این کتاب بسیار آموزنده بوده تا جایی که تصمیم دارم آن را چندین و چند بار مطالعه کنم تا نکات مطرح شده در آن و توصیههای استاد، ملکه ذهنم گردد و تا حد امکان بتوانم این توصیهها را در نوشتههایم به کار ببندم. البته نباید انتظار تاثیرگذاری بالایی را در مطالعه اول بر نوشتههای من داشته باشید.
علاقمندان این حوزه و کسانی که تمایل دارند بیشتر با این کتاب و محتوای آن آشنا شوند، میتوانند خلاصهی آن را در وبلاگ آقای سید حمید حیدری ثانی مطالعه نمایند. هرچند توصیه بنده تهیه و مطالعه کامل کتاب میباشد.
برای خرید این کتاب نیز میتوانید از طریق این لینک اقدام نمایید.
یکی از صدها مطالبی که در این کتاب به آن اشاره شده و برای من بسیار مفید و لازم به توجه بود و به نظرم برای بسیاری از افراد نیز میتواند بسیار کاربردی باشد، بخش «درازنویسی» در فصل دوم کتاب با موضوع «درستنویسی» است. برای اینکه این مطلب در ذهن خودم ماندگار شود و همچنین به منظور مطالعه شما دوستان، آن را در اینجا بازنشر میکنم. امیدوارم این کار باعث شود اول از همه خودم هرچه بهتر این مطلب را یاد گرفته و در نوشتههایم به کار ببندم.
هر آنچه در ادامه میآید از صفحه ۱۱۷ تا ۱۱۸ کتاب میباشد.
سادگی و صمیمیت زبان، حوزه و عمق تاثیرگذاری آن را بیشتر میکند. برای برخورداری از زبان ساده و صمیمی، راهی جز نزدیک کردن زبان نوشتاری به زبان گفتاری وجود ندارد، و یکی از اقتضائات ذاتی زبان گفتاری، خودداری از کلمات زائد و بیهوده است. مراد از درازنویسی نیز، کاربرد افراطی فعلهای مرکب به جای فعلهای ساده است، و تعبیرهای متکلفانه و جملههای بلند به جای عبارات ساده و کوتاه است.
درازنویسی، افزون بر اینکه فاصله نویسنده را با خواننده، بیشتر میکند، فضایی مصنوعی میسازد که نه نویسنده در آن راحت است و نه خواننده. برای اینکه به بیماری درازنویسی گرفتار نشویم، نخست باید نوشتار خود را به محیطی صمیمی برای گفتگو با خواننده تبدیل کنیم و از ادبیات «راقم سطوری» بپرهیزیم. راقم سطور، کسی است که گرایش بیمارگونهای به استفاده از حشو و کلمات اضافی دارد. او آنقدر با خوانندهاش صمیمی نیست که بتواند از کلمه «من» استفاده کند و معمولا ترجیح میدهد تعابیری مانند «اینجانب»، «نگارنده» و «راقم سطور» را به کار ببرد. از این رو شناخت شخصیت «راقم سطور» و ادبیات «راقم سطوری» لازم است:
راقم سطور، وقتی به بازار میرود، چیزی نمیخرد، خریداری میکند. گاهی هم ابتیاع مینماید. البته خیلی اهل خرید و فروش نیست، ولی تا بخواهید مشغول خریداری کردن و به فروش رساندن است. او نه کسی را میستاید و نه ستایش میکند؛ اما پیوسته در حال مورد ستایش قرار دادن دیگران است. از کراماتش این است که بدون اینکه در جایی حاضر شود، در همه جا حضور به هم میرساند. با هیچ چیز موافقت نمیکند، اما همه چیز را مورد موافقت قرار میدهد. شگفتتر از همه اینکه او میتواند کلمات را به رشته تحریر درآورد، اما نمیتواند بنویسد. هرگاه اراده کند، اقدام مقتضی به عمل میآورد، اگرچه معمولا هیچ کاری نمیکند. هزار بار به قتل رسیدن را بر یک بار کشته شدن ترجیح میدهد. کشتهشدگان را بیشتر از کشتگان، و پذیرفتهشدگان را خوشبختتر از پذیرفتگان میداند.
با خود عهد کرده است که کسی را نیازارد، اگرچه گاهی مردم را مورد آزار قرار میدهد. شعار او این است: «وقتی میتوان قانونی را مورد تصویب قرار داد، چرا آن را تصویب کنیم؟» نزد او هر کسی میتواند هر جایزهای را به خود اختصاص دهد، ولی هیچکس نمیتواند هیچ جایزها ی را بگیرد. دائم از دوستانش دعوت به عمل میآورد و همیشه دوست دارد که دیگران را در جریان قرار دهد تا تصمیم درست اتخاذ کنند با وجود این، دوستان چندانی ندارد.
خانهاش در ندارد؛ به همین دلیل مجبور است از درب وارد شود. با وجود این که صاحب چندین خانه میباشد، هیچکس نمیداند خانه او کجا است. او همیشه در حال «انجام دادن» است و خودش هم نمیداند چرا انجامهای او هیچگاه به سرانجام نمیرسند.
راقم سطور را هیچ گاه به دست فراموشی نسپارید، ولی در اولین فرصت فراموشش کنید.
همانگونه که مشاهده میشود بسیاری از ما و اطرافیانمان علاوه بر اینکه جزو افراد راقم سطور هستیم بلکه این کار را هنری بسیار ارزشمند برای خود میدانیم. امید آنکه تعداد افراد راقم سطور به مرور در میان فارسیزبانان کمتر شود.
مطالب مرتبط:
اعتماد به نفس و روشی برای تقویت آن
خلاصهای متفاوت از کتاب ۷ عادت مردمان مؤثر
معرفی کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟»