ما اغلب تمایل به این داریم که زندگی را یک مسیر سربالایی پیوسته تصور کنیم. بدون تفکری جدی، در مورد نردبان ها حرف میزنیم. نردبان های شغلی. نردبان های دارایی و ثروت. در مورد بودن در بالاترین پله نردبان. یا در پایینترین پله نردبان. ما در مورد بالا رفتن از این نردبان ها با هم حرف میزنیم. در مورد قرار گرفتن در پلههایی بالاتر.
ما در مورد تلاشهایمان برای بالا رفتن از این نردبان ها حرف می زنیم. به این ترتیب زندگی را همچون مسابقهای در مسیری عمودی در نظر میگیریم. همچون آسمانخراشهایی انسانی که در تلاش برای رسیدن به ابرها هستند.
ما همیشه فقط با نگاه به بالا به عنوان آینده یا به پایین به عنوان گذشته پیش میرویم و هیچ توجهی به چشمانداز بینهایت زمان حال نداریم که به شکلی همسطح باید دیده شود.
مشکل اصلی با نردبان ها این است که آنها هیچ فضایی برای حرکت کردن در اطراف به ما نمیدهند و تنها فضایی که وجود دارد، فضایی برای سقوط است.
پینوشت: این متن ترجمه یکی از جستارهای مت هیگ در کتاب The Comfort Book بود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
چه کتابهایی برای حل مشکلات ما مناسب تر هستند؟