یکی از موارد بسیار مهم و تأثیرگذار در درک و فهم عمیق هر موضوعی نوع نگاهی هست که ما به آنها داریم؛ به طوری که اگر از همان ابتدا دارای نگرشی درست و اصولی باشیم، فهم و درک موضوعات و مفاهیم بسیار سادهتر و سریعتر اتفاق خواهد افتاد. یکی از موضوعاتی که ری دالیو در کتاب Principles به آن میپردازد، دو نوع نگرش ضروری برای درک و فهم هر چیزی از بازارهای مختلف گرفته تا اقتصاد و آب و هوا هست.
نگرش نوع اول
اولین نگرشی که ما باید در نگاه به هر موضوع تازهای داشته باشیم، نگرش از بالا به پایین است که با تلاش برای یافتن یک کد یا قانون که تمام موارد مرتبط را شامل میشود، انجام میگردد. برای مثال، در مورد بازارهای مختلف، یک نفر میتواند با قوانینی همچون قانون عرضه و تقاضا شروع کند که بر تمام اقتصادها و بازارهای مختلف حاکم است. یا در موضوع مطالعه گونههای مختلف موجودات، میتوان با یادگیری چگونگی عملکرد کد ژنتیکی (DNA) برای همه گونهها شروع کرد.
نگرش نوع دوم
نگرش نوع دوم، نگاه از پایین به بالاست که به معنای مطالعه موارد خاص و قوانین و کدهایی است که فقط برای آن نوع خاص موردنظر صدق میکند. برای مثال قوانینی که فقط بر بخش مشخصی از بازار حاکم هستند یا توالیهای DNA که باعث میشوند اردکها متفاوت از دیگر گونهها باشند.
نگاه کردن به چیزهای مختلف از بالا به پایین بهترین روش برای درک خودمان و همچنین قوانین و اصول فراگیر جهانی هست. البته این به معنای بیارزش بودن نگاه از پایین به بالا نیست؛ به طوری که برای فهم دقیق دنیای پیرامون نیازمند هر دو نگاه هستیم.
با داشتن نگرش از پایین به بالا که شامل نگاه بر هر مورد خاصی میشود، میتوانیم بفهمیم واقعیت چقدر با آنچه ما تصور میکردیم هماهنگ هست و هر چقدر که این هماهنگی بیشتر باشد، نشانگر واقعبینی و فهم بهتر ما نسبت به دنیاست.
از طرفی با نگاه به طبیعت از بالا به پایین، میتوانیم هر چه بهتر متوجه این موضوع شویم که آنچه ما طبیعت انسانی مینامیم در واقع همان طبیعت حیوانیست. دلیل آن هم این است که مغز انسان در اثر میلیونها سال یادگیری ژنتیکی، به گونهای برنامهریزی شده که در عمل آنها را با دیگر گونهها به اشتراک گذاشته. شاید به همین خاطر باشد که تمامی جانوران ویژگیها و محدودیتهای تقریباً مشترکی دارند.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: