در ادامه سلسله پستهای معرفی کتاب که طی آنها کتابهای مارک دوپلو و ابوالمشاغل معرفی شدند، در این پست قصد دارم یک معرفی متفاوت از کتاب پرطرفدار ۷ عادت مردمان مؤثر نوشته استفن کاوی ارائه کنم.
استفن کاوی در کتاب ۷ عادت مردمان مؤثر، به عادات و رفتارهای افراد موفق و تاثیرگذار اشاره کرده که نقش مهمی در موفقیت و کامیابی آنها در تمام عرصههای زندگیشان داشتهاند.
در ادامه هر هفت عادت اشاره شده در کتاب به اختصار بیان میشود.
عادت شماره ۱- اهل عمل بودن
افراد منفعل همیشه روی چیزهایی تمرکز میکنند که نمیتوانند آن را کنترل کنند. چیزهایی مثل تورم که یا اصلا با آن آشنایی ندارند و یا به آن اعتقادی ندارند. این افراد ساعتها در مورد گرانی و نقش دولت و سایر نهادها در آن بحث میکنند بدون آنکه بتوانند کاری انجام دهند و یا اصلا کنترلی بر موضوع داشته باشند.
در طرف مقابل افراد فعال تشخیص میدهند که حتی اگر شکایتشان به جا و درست هم باشد، کنترلی بر موضوع ندارند و برای همین وقت خود را صرف اموری میکنند که بتوانند از طریق آنها اوضاع را کنترل کرده و شرایط را بهبود بخشند.
به عنوان مثال فردی که در کار فروش کالا میباشد، به جای گله و شکایت از تورم، فروش پایین و قوانین دست و پاگیر دولتی به این فکر میکند که چگونه میتواند جنسی را تولید و به مشتری عرضه کند که مشتریان نتوانند بدون آن جنس زندگی کنند و یا نتوانند جنسی غیر از جنس او را بخرند.
البته مشکلی که وجود دارد، لزوم انجام تلاش و سختکوشی فراوان در روش دوم میباشد و به این علت مغز راحتطلب ما روش منفعلانه و راهحل اول را انتخاب میکند تا از دردسر و سختی در امان باشد.
پس به همین دلیل است که اکثر مردم به صورت پیشفرض موضوعاتی را انتخاب میکنند و در مورد آنها بحث میکنند که نمیتوانند در مورد آن کاری انجام دهند.
عادت شماره ۲- عاقبتاندیش بودن
تصور کنید که در یک مراسم خاکسپاری هستید. ولی این مراسم با همه مراسمهایی که رفتهاید تفاوت دارد. بالای تابوت ایستادهاید و خودتان را میبینید.
چه چیزی در مورد خودتان میتوانید بگویید؟
این سؤال یکی از ارزشمندترین سؤالهایی است که میتوانید از خودتان بپرسید.
آیا کارهایی که در زندگی انجام میدهید با گفتههایتان همخوانی دارند؟ آیا در زندگی شخصی خود فرد خوبی بودهاید؟ و رفتارهایتان با باورها، اعتقادها و ایدهآلهایتان متناسب بودهاند؟
آیا دوست دارید که به عنوان شخصی که برای جامعه خود کارهای باارزشی انجام داده شناخته شوید؟ در این صورت آیا کارهایی انجام میدهید که در آینده چنین قضاوتی در مورد شما داشته باشند؟
تقریبا اکثر افراد از شکست میترسند و راه میانه و بیدردسر را انتخاب میکنند و به دنبال محدودهای امن و بیخطر برای خود هستند.
پس باید روش و شیوه زندگی خود را تغییر داده و بیشتر عاقبتاندیش باشید.
عادت شماره ۳- اولویت با کارهای مهم
اگر از شما پرسیده شود که مهمترین امور زندگیتان چه چیزهایی هستند احتمالا به مواردی چون تندرستی، روابط، خانواده، همسر و فرزندان اشاره خواهید کرد. کسی به مرتب کردن مدارک، انجام امور کاری، پیگیری اخبار، فضای مجازی و تماشای تلویزیون اشاره نخواهد کرد.
ولی در عمل بیشتر زمان زندگی روزانه ما به امور دسته دوم اختصاص داده میشود و بین آنچه که میگوییم و آنچه که به آن عمل میکنیم فاصله بسیار زیادی وجود دارد.
بنابر این لازم است که در اولویتهای زندگیمان تجدید نظر کرده و کارها و امور مهمتر را در اولویت اول قرار دهیم.
عادت شماره ۴- برد برد فکر کنید
تصور کنید که شما یک وبلاگ با حدود ده هزارنفر مراجعهکننده دارید که هر روزه مطالب و محتوای مفید و کاربردی در آن منتشر میکنید و من هم یک وبلاگ با حدود ده هزار نفر مخاطب دارم که همه روزه مطالب خوب و مفیدی در آن منتشر میکنم. من به طریقی با وبلاگ شما آشنا میشوم و با توجه به محتوای خوب آن تصمیم به معرفی آن به مخاطبانم میگیرم و در مقابل شما هم برای آشنایی و استفاده مخاطبانتان از محتوای وبلاگ من، آن را به مخاطبانتان معرفی میکنید. بعد از مدتی مراجعین وبلاگ ما دو برابر میشوند و افراد بیشتری از ایدهها و دیدگاههای خوب ما بهرهمند میگردند.
این روش خیلی بهتر از این است که ما وبلاگهای همدیگر را بخوانیم و از معرفی آنها به دیگران پرهیز نماییم به این امید که برنده خواهیم شد.
روش اول یک تفکر برد برد و روش دوم یک تفکر برد باخت میباشد. برای برد ما لازم نیست حتما یک نفر ببازد.
پس سعی کنیم در همه زمینهها و امور زندگی برد برد فکر و عمل کنیم.
عادت شماره ۵- بیش از اینکه انتظار داشته باشید شما را درک کنند، سعی کنید دیگران را درک کنید
من وقت زیادی برای نوشتن و انتشار محتوای وبلاگم صرف میکنم ولی این موضوع دلیل نمیشود که از دیگران انتظار داشته باشم به دلیل زحمتی که من در نوشتن و انتشار پستها متحمل میشوم، وقت با ارزششان را برای خواندن مطالب وبلاگ من اختصاص دهند. بلکه باید از خودم بپرسم که چرا باید دیگران وقت با ارزششان را صرف خواندن نوشتههای من بکنند و من چه کار باارزشی برای آنها انجام میدهم. من چه ارزشی برای آنها ایجاد میکنم و آنها چه استفادهای از وبلاگ من میکنند. مخاطبان من چه مسائل و مشکلاتی دارند که من میتوانم برای آنها راهحل ارائه نمایم؟
پس بهتر است به جای اینکه انتظار داشته باشم دیگران مرا درک کنند، من آنها را درک کنم.
عادت شماره ۶- مشارکت و همکاری کردن
فرض کنید که بالای درختی ۵ عدد سیب وجود دارد. من و شما میخواهیم از این میوهها بچینیم ولی دست هیچکدام از ما به سیبها نمیرسد ولی در صورتی که با هم همکاری کنیم، میتوانیم هر پنج سیب را به دست بیاوریم و این نتیجه همکاری و مشارکت ما با یکدیگر میباشد.
البته همکاری و مشارکت با هرکسی امکانپذیر نیست. ولی در حد امکان باید سعی کنیم با دیگران همکاری کنیم تا میزان دستاوردها و نتایجمان را به میزان قابل توجهی افزایش دهیم.
عادت شماره ۷- تیز کردن اره
روزی مردی در حال بریدن درختی در یک جنگل بود ولی در کار خود هیچ پیشرفتی نداشت و همچنان تلاش میکرد. فردی که از آن حوالی عبور میکرد با دیدن آن مرد به او پیشنهادی داد. او به آن مرد گفت که اول اره خود را تیز کند و بعد به کارش بپردازد تا کارش بهتر پیش برود. ولی آن مرد در پاسخ گفت که وقتی برای تیز کردن اره ندارد.
همه ما هر روزه در حال ارتکاب این کار هستیم. حاضر نیستیم چهار روز از هفته و هر روز نیم ساعت به ورزش و پیادهروی اختصاص دهیم تا سلامتی و تندرستی خود را تضمین نماییم و به مرور باعث فرسودهگی بدن و بیماری خود میشویم. حاضر نیستیم هر روز ۱۵ دقیقه برای مطالعه و تقویت ذهن و آرامش روح و روانمان اختصاص دهیم. ولی همواره در پی کار و تلاش بیشتر و تاثیرگذاری و دستاوردهای افزونتر هستیم.
پس بهتر است قبل از اقدام به بریدن درخت ابتدا اره خود را تیز کنیم.
مطالب مرتبط:
اعتماد به نفس و روشی برای تقویت آن
کوتاهنویسی بهتر است یا درازنویسی؟
معرفی کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟»
2 دیدگاه