چرا گرفتار تفکر توطئه می‌شویم؟

هر کدام از ما کم و بیش گرفتار تفکر توطئه هستیم و یک نظریه‌پرداز توطئه در درون خودمان داریم. البته که داشتن تفکر توطئه به کلی بد و ناپسند نیست بلکه دارا بودن مقدار معقولی از آن می‌تواند در زندگی و برای تشخیص برخی الگوهای مضر برای خودمان مفید باشد ولی اگر حالت افراطی پیدا کند می‌تواند زیان‌بار و حتی ناتوان‌کننده باشد. اما منظور از تفکر توطئه چیست؟

تفکر توطئه نوعی شناسایی الگو هست برای سردرآوردن از رویدادهای پیچیده یا رازآلود یا قابل فهم کردن آنها و زمانی رخ می‌دهد که افراد احساس کنند کنترلی بر سیر وقایع ندارند یا قربانی مجموعه‌ای از حوادث شده‌اند.

شاید داشتن تفکر توطئه مزایایی هم داشته باشد از جمله اینکه می‌تواند باعث پرسش کردن از قدرت‌های موجود و در مقام پاسخگو قرار دادن آنها از طریق برملا کردن نقطه ضعف‌هایشان باشد. اما جنبه‌های منفی هم دارد. از جمله اینکه اعتماد میان مردم و دولتمردان را مخدوش می‌سازد. از طرفی هم افراد حاضر در قدرت ممکن است از وجود نظریه‌های غیرمنطقی و محال به عنوان بهانه‌ای برای رد هر گونه تردید در روایت‌ها و توضیحات خود استفاده کنند.

بزرگ‌ترین نقطه ضعف تفکر توطئه را می‌توان رویکرد ساده‌انگارانه یا تک‌بعدی آن به مسائل پیچیده دانست؛ به‌طوری‌که با ساده‌سازی بیش از حد مسائل باعث شود که بسیاری از موارد و عوامل تأثیرگذار و مهم دیده نشده و مورد بررسی قرار نگیرند.

به هر حال تفکر توطئه نوعی از شبه علم است که در عین برطرف کردن بسیاری از نیازهای روانی افراد، مبتنی بر سوگیری‌های شناختی و دربردارنده تعداد زیادی مغالطه منطقی هم هست. پس بهتر است همواره حواسمان به نظریه‌پرداز توطئه درون خودمان باشد تا احیاناً اختیارات بیش از حد به او ندهیم.

منبع این یادداشت

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

سوگیری به باور و تصدیق، مانعی بر سر راه تفکر نقادانه

تعصب نتیجه گیری و پیامدهای آن

معرفی کتاب | ذهن درستکار نوشته جاناتان هایت

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *