از جمله مهمترین و پرتکرارترین اقدامات روزمره ما انسانها تصمیمگیری هست. اقدامی که در روز شاید چندصد یا چندهزار بار تکرار شود. اگر ما بتوانیم این مهارت را در خودمان به شکلی اصولی و اساسی بهبود بخشیم، مطمئناً در سایر زمینههای زندگی هم بهبود چشمگیری در عملکرد و خروجیهایمان حاصل خواهد شد.
شاید تأثیرگذارترین اقدام در این جهت ارزیابی درست و آموختن از تصمیماتی باشد که در گذشته گرفته شده و در حال حاضر نتایج آنها را مشاهده کردهایم. اما مشکلی که وجود دارد این هست که مردم اغلب تصمیماتی را که در گذشته گرفتهاند، بر اساس نتیجهای که به دست آمده قضاوت میکنند نه بر اساس کیفیت فرایند تصمیمگیری در زمان گرفتن تصمیم و با توجه به معلوماتی که در اختیار داشتهاند.
فرض کنید از شما خواسته شود در مورد کیفیت تصمیمی که روند آن در ادامه توضیح داده میشود قضاوت کنید:
یکی از دوستانتان دچار یک مشکل ریوی میشود و به دلیل دردی که از ناحیه قفسه سینه احساس میکند، بایستی کارش را کنار بگذارد. اما او بسیار به کارش علاقمند هست و نمیخواهد آن را رها کند. البته این بیماری باعث شده سایر فعالیتهای زندگی او هم دچار اختلال شوند.
در صورت انجام موفقیتآمیز عمل جراحی، به طور متوسط ده سال به عمر او اضافه خواهد شد و دردش تسکین خواهد یافت. از طرفی حدود ده درصد از افرادی که چنین عملی بر رویشان انجام گرفته، به دلیل عمل جراحی جانشان را از دست دادهاند.
اگر این عمل جراحی با موفقیت انجام شود، بسیاری از افراد خواهند گفت که تصمیم پزشک و بیمار برای عمل جراحی تصمیمی درست بوده؛ اما اگر عمل جراحی موفقیتآمیز نباشد، همگی متفقالقول خواهند گفت که چه تصمیم اشتباهی گرفته شده. در حالی که هیچ کس به روند گرفتن تصمیم و اطلاعاتی که از قبل در اختیار بوده توجهی نخواهد کرد. این همان تعصب نتیجه گیری است.
غالب بودن تعصب نتیجه گیری بر قضاوتهای مردم در مورد تصمیمات خود و دیگران باعث خواهد شد:
- افراد به تصمیماتی گرایش پیدا کنند که با اطمینان بالاتری بر نتایج متمرکز هستند.
- جمعآوری و استفاده از انواع اطلاعات فارغ از مفید یا غیرمفید بودن آنها افزایش یابد.
- افراد در موقعیتهای مختلف بالاترین ترجیحشان مصالحه باشد.
- تمایل به انتخاب گزینههایی با مشخصاتی متوسط در زمینههای گوناگون به جای انتخاب گزینههایی با مشخصات عالی در برخی زمینهها و مشخصاتی نه چندان خوب در زمینههایی که چندان اهمیتی ندارند.
- و در نهایت هم بیزاری و نفرت از باخت که باعث حرکت هر چه بیشتر به سمت تصمیمات نادرست با نگرش کوتاهمدت میشود.
در مجموع تعصب نتیجه گیری مانع از قضاوت و تصمیمگیری افراد به شکلی مستقل شده، موجب گرایش هر چه بیشتر آنان به سمت همرنگی با جماعت و در نظر گرفتن نظرات و ملاحظات گوناگون اطرافیان خواهد شد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
تصمیم گرفتن یا تصمیم نگرفتن؟ کدام اولویت بالاتری دارد؟