نمیدانم شما در مورد واژه راضی کننده چه احساسی دارید. اما حدس میزنم که حس بسیاری از افراد به این صفت چندان خوب و خوشایند نباشد. کیفیت راضی کننده، میزان سخاوتمندی راضی کننده، اخلاق راضی کننده و میزان تلاش راضی کننده، هر کدام میتوانند سطحی از رضایت را به همراه داشته باشند اما نه به اندازه عالی. آن چیزی که ما شاید بسیاری از اوقات به دنبالش هستیم.
به نظرم توجه به همین تمایز ساده میتواند کار ما را در بسیاری از موقعیتها سادهتر کند. اینکه قرار هست کجاها منابع و انرژی خودمان را در بیشترین میزان ممکن صرف کنیم تا به حد عالی برسیم و کجاها اگر به سطح راضی کننده برسیم، کافی خواهد بود و تلاش بیشتر به نفعمان نیست.
بری شوارتز در کتاب پارادوکس انتخاب، از واژههای Satisficer و Maximiser برای دستهبندی افراد استفاده میکند. اولی شامل کسانی میشود که در بسیاری از موقعیتها به دنبال سطحی رضایتبخش از کیفیت هستند و دومی کسانی که به دنبال حداکثرسازی کیفیت به دست آمده تحت هر شرایطی و بیتوجه به نیاز و موقعیت خودشان هستند. مشخص است که گروه دوم رضایت کمتر و کیفیت پایینتری را در کل زندگی تجربه خواهد کرد.
اما اگر شما هم مثل من یک Maximiser هستید، شاید بد نباشد که در موقعیتهایی که احساس میکنید چندان استراتژیک و حیاتی نیست، به شکلی آگاهانه مسیر یک Satisficer را در پیش بگیرید.
قرار نیست سس انتخابی از میان قفسههای فروشگاه، بهترین سس باشد. همین که همان کیفیت سس قبلی را که راضی کننده بود داشته باشد، کافی هست. قرار نیست دوستی که انتخاب میکنید وقتشناسترین و منطقیترین فرد باشد، همین که رفتارهای او در اکثر مواقع راضیکننده باشد، کافی هست. قرار نیست رستورانی که برای مهمانی آخر هفته انتخاب میکنید، نسبت به هزینهای که صرف میکنید، بهترین رستوران شهر باشد. همین که لحظات خوب و راضی کننده را در آن شب تجربه کنید، کافی خواهد بود.
اما در انتخاب پزشک جراح برای انجام یک عمل جراحی، انتخاب شرکت هواپیمایی برای مسافرت آخر سال یا شریک زندگی، شاید بد نباشد که تا حدی به سمت Maximiser بودن پیش بروید و قدری وسواس به خرج دهید.
اقدام آگاهانه و از روی انتخاب در چنین شرایطی باعث خواهد شد که در بسیاری از مواقع فشار کمتری را تجربه کنید و بار ذهنی خود را سبکتر سازید.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
شش معیار برای ارزیابی فرایند تصمیم گیری مؤثر