تأثیر خلق خوش بر شهود و خلاقیت

اساساً سیستم یک مغز ما برخلاف سیستم دو همواره فعال هست و هر جایی که احساس کند نیاز به فراخوانی سیستم دو هست، اخطاری به او می‌دهد تا در تشخیص و انجام امور کمک حالش باشد. این تشخیص سیستم یک مغزی در خصوص امور مختلف همان اندازه‌گیری میزان آسانی شناختی هر موردی هست که سیستم یک در حال حاضر با آن مواجه هست.

عوامل مختلفی در سنجش میزان آسانی شناختی یک ورودی مشخص، تأثیرگذار هستند که از جمله آن‌ها می‌توان به حس آشنا بودن، حس درست بودن، حس خوب بودن و حس بی‌زحمت بودن اشاره کرد که دنیل کانمن در کتاب فکر کردن، بی درنگ و بادرنگ توضیحات کاملی در این خصوص ارائه کرده.

تا زمانی که سیستم یک مغزی ما میزان بالایی از آسانی شناختی را تشخیص دهد، ما احتمالاً خوش‌خلق‌تر خواهیم بود، از چیزی که می‌بینیم خوشمان خواهد آمد، سخنی را که می‌شنویم باور خواهیم کرد، به شهود خودمان اعتماد خواهیم کرد و احساس خوب و آشنایی نسبت به وضع موجود خواهیم داشت. در واقع کل تفکرمان شکلی ساده و سطحی به خود خواهد گرفت که همگی بر اساس اصول تکاملی انسان قابل توجیه هستند.

اما در حالتی که سیستم یک، یک دشواری شناختی تشخیص دهد، سیستم دو دخالت خواهد کرد و اصولاً چندان احساس راحتی نخواهیم کرد و بدگمانی بیشتری نسبت به شرایط خواهیم داشت.

اما ارتباط برعکسی هم در این میان وجود دارد و آن تأثیر چشمگیری خلق خوش بر عملکرد سیستم یک و همچنین میزان خلاقیت و کیفیت عملکرد شهود افراد هست.

در آزمایشی که در این خصوص انجام شد، چندین تیم روانشناسی آلمانی از دو گروه از داوطلبان درخواست‌های متفاوتی کردند. از یک گروه خواسته شد که چند دقیقه‌ای به دوره‌های شاد زندگی خودشان فکر کنند و از گروه دوم خواسته شد که به دوره‌های غمگین زندگی‌شان بیاندیشند. سپس به همه داوطلبان چندین دسته سه‌تایی از واژه‌ها دادند که نیمی از آنها با هم پیوند داشتند (همچون سقوط، روشنایی و موشک) و نیمی دیگر بی‌پیوند بودند (همچون رؤیا، توپ، کتاب). بعد به آنان گفته شد که با فشار سریع یکی از دو کلید، نشان دهند که درباره پیوند داشتن یا نداشتن سه واژه موردنظر چه حدسی می‌زنند.

مدت زمان مجاز برای این حدس فقط دو ثانیه بود. به این معنا که فرصتی برای سیستم دو برای فکر کردن وجود نداشت و اصولاً سیستم یک و شهود فرد به تنهایی باید پاسخ این سؤالات را می‌یافتند.

اختلاف میان پاسخ‌های صحیح میان دو گروه خیلی بیشتر از آن چیزی بود که بتوان آن را به بخت و اقبال نسبت داد. محققان با سنجش شاخص شهود به این نتیجه رسیدند که داشتن خلق خوش صحت پاسخ‌ها را بیش از دو برابر افزایش داده است.

این اتفاق به معنای آن است که خُلق به شدت بر عملیات سامانه یک تأثیرگذار است. از این رو زمان‌هایی که ما ناراحت و غمگین هستیم، قدرت تعامل با شهودمان را به میزان زیادی از دست می‌دهیم.

از طرفی خُلق خوش، شهود، خلاقیت، ساده‌دلی، و تکیه بیشتر بر سیستم یک همگی از یک جنس هستند و همبستگی چشمگیری بینشان وجود دارد. بر این اساس خُلق خوش کنترل سیستم دوی مغزی را بر عملکرد مغز سست می‌کند که شاید در برخی مواقع اتفاقی نه چندان مطلوب باشد اما از طرفی افرادی که از خلق خوش برخوردارند، شهودی‌تر و خلاق‌ترند اما کمتر هوشیار و بیشتر در معرض خطاهای منطقی هستند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

خودفرسایی و گرفتاری شناختی | عوامل ایجاد خطا در قضاوت‌ها

بد قویتر از خوب است

الگویابی ذهنی | نقطه ضعف یا نقطه قوت مغز انسان؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *