الگویابی ذهنی | نقطه ضعف یا نقطه قوت مغز انسان؟

یکی از مشخصه‌های ذاتی مغز انسان، تشخیص الگوهای مختلف تصویری و صوتی یا مفهومی کلی در اطلاعات دریافتی خویش است. این الگویابی ذهنی در آنچه دریافت می‌کنیم ابزار اصلی ما در خلاقیت و تفکر انتزاعی است که منجر به نوآوری و ابداعات و اختراعات می‌شود. اما همین مشخصه می‌تواند موجب افکار توهم‌زا و یا ایجاد عقاید خرافی هم بشود. به همین دلیل بهتر هست در کنار استفاده از این مزیت فکری حواسمان به آسیب‌ها و خطرات آن هم باشد.

مغز آدمی به شکلی ناخودآگاه به دنبال یافتن الگو در اشکالی که می‌بیند، اصواتی که می‌شنود و داده‌هایی که دریافت می‌کند، هست. از طرفی حسی در درون ما وجود دارد که به نوعی ما را به واقعی و حقیقی بودن این الگوها ترغیب می‌کند. بدتر از همه اینکه وقتی این الگوها را تشخیص دادیم، چشم‌پوشی از آنها و ندیدن و نشنیدن‌شان کاری نشدنی هست.

تشخیص تصاویری از چهره یا اشیائی خاص در ابرهای در حال گذر از آسمان، دیدن چهره افراد در ماه، ساختن اشکال با وصل کردن ستارگان به یکدیگر به شکلی ذهنی، شنیدن کلماتی خاص در هنگام گوش دادن به صدای باد یا صوت ضبط شده، همگی نمونه‌هایی از الگویابی ذهنی هستند. حتی دانشمندان و محققان نیز ممکن است در تحلیل داده‌های خام به دست آمده ناخودآگاه مرتکب چنین خطایی بشوند.

همان طور که اشاره کردم، این یک توانایی منحصربه‌فرد در انسان است که می‌تواند بین ایده‌های مختلف، تصاویر مبهم، واژه‌ها و رویدادها، ارتباط برقرار کند و در نهایت به نوآوری‌ها و خلاقیت‌های تعیین‌کننده و مهمی دست یابد. اما اگر حواسمان به خطای ذهنی الگویابی ناخودآگاه نباشد، ممکن هست گرفتار خرافات و یا افکاری شویم که در عمل واقعیت ندارند و بیشتر ما را به سمت توهمات و ذهنیات غیرواقعی سوق می‌دهند.

برای گرفتار نشدن در چنین دامی بهتر است در هنگام دریافت اطلاعات چه به شکل بصری، چه به صورت صوتی و چه در قالب داده‌های خام، به جای اینکه به دنبال یافتن شواهد برای تایید ایده‌ای خاص باشیم، به شکلی بی‌طرفانه آنها را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهیم.

همچنین لازم است بعد از یافتن هر الگویی به شکلی عامدانه و آگاهانه به دنبال داده‌هایی باشیم که نقض‌کننده آن الگو هستند و به نوعی در یافتن الگو مورد توجه قرار نگرفته و نادیده گرفته شده‌اند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

وقتی ناخودآگاه با شبه اطلاعات متقاعد می‌شویم

چرا الگوریتمها، قابل اعتمادتر از کارشناسان هستند؟

فراموشی منبع و چگونگی مواجهه درست با آن

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *