همگان به دنبال موفقیتهای بزرگ و چشمگیر هستند و ما هم از این اصل مستثنی نیستیم. از طرفی آن موفقیتهایی که انتظارش را میکشیم و برایشان تلاش میکنیم، قابلیت دستیابی یکشبه یا چند روزه را ندارند. به همین خاطر هم اکثر افراد منتظر میمانند تا وقتی به قله رسیدند و آن موفقیت بزرگ را تجربه کردند، یک خوشحالی بزرگ بابت پیروزی به دست آمده انجام دهند. اما موضوع این است که ما ناچار از جشن گرفتن برای موفقیتهای کوچک خودمان هستیم.
ممکن است این حرف در نگاه اول احمقانه به نظر برسد، اما همه چیز برمیگردد به ذهنیت ما از جشن گرفتن و همچنین تعریفی که از موفقیت برای خودمان ساختهایم. شاید تمام اینها ناشی از کمالگرایی، زیادهخواهی و مقایسه خودمان و جایگاهمان با دیگران باشد.
در هر صورت، دوست داشته باشیم یا نه، برای رسیدن به هر قلهای و پیمودن هر مسیری ناگزیر از برداشتن گامهایی کوچک هستیم به شرطی که این گام برداشتنها به عادت ما تبدیل شوند و بیوقفه و همیشگی باشند. برای بیوقفه و همیشگی بودن انجام یک کار و تبدیل شدن آن به یک عادت، باید هر بار انجام دادن آن برایمان خوشایندی و حسی خوب به همراه داشته باشد.
جشن گرفتن قرار نیست با جمع شدن چند ده نفر و مهیا کردن گرانترین غذاها انجام شود، شادی کردن چند ثانیهای برای برداشتن موفقیتآمیز گامی از گامهای مقررشده روزانه انجام میگیرد، تا دوپامین ترشح شده از این طریق لذتی ناب نصیبمان کند.
به نظر میرسد در زمانهای که افراد در انتظار دستیابی به ثروت و جایگاههای رؤیایی، خود را از کوچکترین دلخوشیهای روزانه محروم میکنند، جشن گرفتن موفقیتهای کوچک، مهارتی ارزشمند باشد که باعث شکل گرفتن عادتهای ارزشمند و حرکت آهسته و پیوسته به سمت دستاوردها و پیروزیهای بزرگ خواهد شد.
برای دست یافتن به چنین مهارتی و پیدا کردن چنین حس خوبی، کافی هست خود را با دیگران مقایسه نکنید و این اصل را هم مدنظر داشته باشید که فتح بزرگترین قلهها، با برداشتن کوچکترین گامها میسر خواهد شد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
لزوم تمرکز بر توجه و مکانیزمی که سیستم مغزی ما دارد