مغالطه تیرانداز ماهر تگزاسی که نوعی از خطای تأیید خود است، به حکایتی طنزآمیز اشاره دارد که بر اساس آن یک کابوی تگزاسی اول به دیوار انبار شلیک میکرده و بعد دایره سیبل را دقیقاً در همان قسمتی از دیوار میکشیده که بیشترین تراکم سوراخهای ناشی از عبور تیرها در آنجا وجود داشته است.
البته شاید در نگاه اول این مغالطه یا حقه واضح و آشکار به نظر برسد اما اگر بیشتر به رفتارها و رویکردهای خودمان و دیگران نگاه کنیم، در موقعیتهای مختلف گرفتار این مغالطه میشویم. در واقع مغالطه تیرانداز ماهر تگزاسی به موقعیتی اشاره دارد که در آن بعد از انتخاب ناخودآگاه نتیجه و هدف نهایی، معیارها و نوع تفسیر انتخاب میشوند.
برای مثال در نظر بگیرید یک نفر بعد از خوردن غذا در رستورانی، حالش آنقدر بد میشود که مجبور میشود به بیمارستان مراجعه کرده و بستری شود. به احتمال زیاد بلافاصله نتیجه میگیرید مشکل از غذای رستوران بوده و مقصر اصلی صاحب رستوران یا سرآشپز است. بعد از این نتیجهگیری سریع، به دنبال شواهد و دلایل متعدد خواهد بود تا ثابت کند این نتیجهگیری درست است.
وقتی پدری بعد از وقوع حادثه رانندگی برای فرزندش، ابتدا نتیجه میگیرد که مقصر اصلی کارخانه تولیدکننده ماشین بوده و بعد شروع به جمعآوری اسناد و شواهد برای این ادعا میکند، در واقع گرفتار مغالطه تیرانداز ماهر تگزاسی شده است.
به نظر میرسد، پلیس، کارآگاهان، پزشکان و قضات جزو مشاغلی هستند که بیش از سایرین در معرض ارتکاب این مغالطه قرار دارند.
بهترین شیوه مقابله با چنین مغالطهای میتواند این اقدامات باشند که اولاً از هر قضاوت و نتیجهگیری شتابزدهای خودداری کنیم و تلاشمان بر این باشد که نگاهی جامع به موضوع داشته باشیم و دوم اینکه سعی کنیم هر نتیجه یا قضاوت ابتدایی را که به ذهنمان خطور میکند در حد یک فرضیه در نظر بگیریم و هیچکدام از تلاشهایمان معطوف به این نباشد که اسناد و شواهدی در جهت تأیید آن فرضیه و یا رد فرضیههای دیگر جمعآوری کنیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
درود حسین جان
به گمانم در سیستمها و جوامعی که تفکر انتقادی نقش کم رنگی داره مثل جوامع و سیستمهای ایدئولوژیک ، میتونیم از اصطلاح آر پی جی زن ماهر … استفاده کنیم چرا که در موارد زیادی ، مشاهدات و قضاوتها و نتیجه گیری ها بقدری فاجعه بار و مخربه که خمپاره واسه ش مناسبتره از تیرانداز و هفت تیرکش