چند وقتی است که به توصیه استاد عزیزم آقای محمدرضا شعبانعلی در حال مطالعه کتاب ابوالمشاغل نوشته نادر ابراهیمی هستم. کتابی که چاپ اول آن مربوط به سال ۱۳۶۵ است و چاپ نهم آن توسط انتشارات روزبهان در پاییز سال ۱۳۹۵ منتشر شده و دارای ۲۱۸ صفحه میباشد.
نادر ابراهیمی در این کتاب که مانند سایر کتابهای او با استقبال چشمگیر خوانندگان مواجه شده، کوشیده است با سبک و سیاق خاص خود و با آمیختهای از طنز به روایت وقایع و اتفاقات شغلی و حرفهای، مشکلات متعدد سیستم اداری و همچنین معضلات اخلاقی و رفتاری افراد بپردازد.
موضوعی که میتوان به آن اشاره کرد و احتمالا خوانندگان انتظار آن را نداشته باشند، تعریف و تمجید بیش از حد نویسنده از خود و تواناییهایش در موارد گوناگون است که شاید خوشایند واقع نگردد. ولی در مجموع خاطرات تلخ و شیرین شغلی نادر ابراهیمی و حاشیههای آن به گونهای سرگرم کننده روایت شده که میتواند برای افراد جالب و آموزنده باشد.
علاوه بر این موارد، با توجه به نثر ساده و روان کتاب و همچنین سبک خاص نویسنده و نحوه جملهبندی و حکایت کردن اتفاقات و خاطرات مختلف در برهههای زمانی گوناگون الگویی آموزنده و الهامبخش را برای نویسندگان تازهکار فراهم آورده است.
در ادامه چند پاراگراف از کتاب را که برای خودم جالب و آموزنده بودند عینا در اینجا نقل کردهام.
«هر انسان واقعی، در زندگی، پایبند به اصولیست که با تهدید و تطمیع و تمسخر، از آن اصول منحرف نمیشود...»
«در روزگار ما، این ابدا مهم نیست که دیگران، ما را چگونه قضاوت میکنند. مهم این است که ما، در خلوتی سرشار از خلوص، خویشتن را چگونه قضاوت میکنیم.»
«من اعتقاد دارم که یک بخش بسیار زیبا و دلنشین زندگی، رؤیاپردازیهای مربوط به آینده است و غوطه خوردن در دریای مواج و خروشان آرزوها؛ فقط به یک شرط: به شرط آنکه ارتباط واقعیت با رؤیا و ارتباط عمل با اندیشه قطع نشود. بر بالهای سپید و پهناور این خیال بلند پرواز نشستن، و با آن به دور، دور، دورترین نقطهها سفر کردن، چقدر شیرینِ شیرین است و چقدر خوب خستگیها را از تن و روح آدمی میتکاند… بله… البته باز هم به همان شرط: به شرط آنکه در بازگشت، گیوههایت را وَربکشی و بخواهی که به هر ترتیب که هست، یک قدم، فقط یک قدم، به سوی آن مقصد باورنکردنی، آن خیالِ بلورین، آن جعبه رنگ صدهزار رنگ، و آن عطر پاشیده برداری…
از هیچ سفری، دست خالی نباید بازگشت.»
«و باز، عزیز من! ما مجاز نیستیم که در ماتم آرزوهای بر باد رفتهی خویش بنشینیم، و مویه کنان، قصههای سوک انجامی از شکستهای ذرهبینیِ خود بسازیم و تحویل دیگران بدهیم.»
مطالب مرتبط:
اعتماد به نفس و روشی برای تقویت آن
خلاصهای متفاوت از کتاب ۷ عادت مردمان مؤثر
کوتاهنویسی بهتر است یا درازنویسی؟