ما با مغزی متشکل از میلیونها نورون متولد میشویم. نورونهایی که در لحظات اول تولد، اتصالات چندان زیادی میان آنها برقرار نیست و ما برای شکل دادن به عادت و یادگیری هر رفتار و مهارتی ناگزیر از شکل دادن مسیرهای نورونی مرتبط با آن رفتار یا مهارت هستیم. نکته دیگر اینکه چنین مسیرهایی صرفاً در ارتباط با دنیای اطراف و تعاملات حسی که وجود دارد، شکل میگیرند.
رفتار یا مهارتی که مسیر نورونی آن بهتر شکل گرفته باشد، با سهولت و راحتی بیشتری توسط فرد انجام خواهد شد و نیازمند اراده و زحمت چندانی نخواهد بود.
نکته مهم دیگری که وجود دارد، اینکه به کارگیری هر چه بیشتر نورونها و مسیرهای نورونی خاص باعث میشود که یک چربی به نام ملین، دور آن نورونها را بپوشاند تا هدایت الکتریکی آن نورونها افزایش چشمگیری پیدا کرده و جریان الکتریکی نسبت به سایر نورونها با تلاش و زحمت کمتری در آنها جریان یابد.
بر اساس آنچه در کتاب عادت های یک مغز شاد به آن اشاره شده، بیشترین نوسان ملین از دو سالگی تا هفت سالگی اتفاق میافتند و یک بار هم در سنین بلوغ این اتفاق رخ میدهد. به همین دلیل هست که مهارتها و رفتارهای آموختهشده در این سنین از ماندگاری و قدرت بسیار بالایی برخوردار هستند و تغییرشان کار دشواری هست.
هر کاری و هر رفتاری که در سنین پایین به شکل مکرر توسط کودک انجام شود، باعث ساخته شدن شبکههای نورونی قوی با شاخههای با رشد بالا خواهد شد. همین موضوع باعث میشود ما فکر کنیم کودکان باهوشتر هستند و گیرایی بالایی دارند.
البته که در بزرگسالی هم میتوان یاد گرفت و مدارهای نورونی را تغییر داد یا عادتها، رفتارها و مهارتهای جدیدی یاد گرفت. اما بد نیست این را هم بدانیم که چنین یادگیریهایی آسان نخواهند بود. چون ملین دار شدن در این سنین با سرعت بسیار پایین و با زحمت زیاد انجام خواهند شد. به همین خاطر افراد بزرگسال برای یادگیری نیازمند تکرارهای بسیار زیاد هستند.
پس اگر همچون من در سن بالاتری هستید و قصد یادگیری مهارت و توانمندی جدیدی را دارید، بهتر است خیلی زود ناامید نشوید و تلاش کنید که از تکرار، نهایت لذت را ببرید.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
پاداشهایی که به ناامیدی ختم میشوند
نورونهای آینهای و تأثیری که بر احساسات و رفتارهای ما دارند
جانشین کردن پرسش ها، مکانیزم مغز انسان برای پاسخ به سؤالات دشوار