در سالهای اخیر کتابهای متعددی در مورد زندگی شاد و افزایش شادمانی در زندگی نگاشته شده. برخی از این کتابها از منظر فلسفی به شادمانی در زندگی نگریستهاند و تلاش کردهاند با توجه به آموزههای فلاسفه قدیمی، راهکارها و توصیههایی برای رسیدن به این هدف ارائه دهند. بخش دیگری از این کتابها از منظر روانشناسی جدید به این موضوع نگریستهاند و برخی دیگر تلاش کردهاند به سراغ توصیههای انگیزشی و پیشپاافتاده بروند. اما نویسنده کتاب عادت های یک مغز شاد به سراغ شیمی مغز رفته و تلاش کرده از این طریق راهکارها و تمرینهایی برای دستیابی به یک زندگی شاد ارائه دهد.
بر اساس آنچه در کتاب عادت های یک مغز شاد گفته شده، مغز به عنوان ارشدترین عضو بدن که نقش هدایت و مدیریت سایر ارگانها را بر عهده دارد، خود به شدت تحت تأثیر مواد شیمیایی و هورمونهایی هست که با توجه به اطلاعات ورودی خود ترشح میکند. به همین دلیل حال و هوای ما در زندگی روزمره و تصمیماتی که میگیریم و انتخابهایی که میکنیم، به میزان زیادی وابسته به همین هورمونها هست.
احساس شادی ما بیشترین تأثیر را از چهار ماده شیمیایی ترشح شده در مغز دریافت میکند که عبارتند از: دوپامین، اندورفین، اوکسی تاسین و سروتونین.
دوپامین در اثر جستجو و یافتن چیزهایی ترشح میشود که باعث برآورده شدن نیازهای ما میشوند.
اندورفین با ایجاد فراموشی درد را پنهان میکند و باعث میشود که ما در لحظات ابتدایی آسیبدیدگی احساس درد چندانی نداشته باشیم.
اوکسی توسین، احساس ایمنی را در روابط اجتماعی و ارتباط با دیگران ایجاد میکند و ارتباط با همنوعان را تسهیل میکند.
سروتونین با احساس مورد احترام واقع شدن از طرف دیگران ترشح میشود و از این طریق حس لذت و شادی را در ما به وجود میآورد و هر چه بیشتر ما را در این جهت سوق میدهد که به سمت نفوذ اجتماعی حرکت کنیم.
از این رو ما با انجام هر کدام از فعالیتهای مرتبط با ترشح این هورمونها و ایجاد فرصتی برای ترشح آنها، میتوانیم حس لذت و شادی را در خودمان به وجود آوریم.
مشکلی که در این میان وجود دارد این هست که در هر بار رسیدن به یک هدف، مقدار بسیار کمی از این هورمونها ترشح میشود که به سرعت توسط مغز مصرف شده و آن حس سرخوشی از بین میرود و ما ناگزیر از این هستیم که برای به دست آوردن دوباره آن حس دوباره تلاش کنیم. از طرفی احساس لذت هم با تکرار هر فعالیت به مرور کاهش مییابد و ما برای حفظ همان لذت ابتدایی نیازمند شدت بخشیدن به آن فعالیت و یا ایجاد تنوع در لذتهایمان هستیم.
نویسنده کتاب عادت های شاد با شروع از مکانیزم عملکرد هورمونهای مغزی و نحوه تأثیرگذاری آنها که در گذر قرنها و بر اثر تکامل شکل گرفته، به سراغ عوامل ایجادکننده لذت و همچنین موانع و مشکلات رسیدن به این هدف رفته و در نهایت توصیهها و تمرینهای عملی برای افزایش شادی در زندگی ارائه داده است.
به نظرم مطالعه این کتاب که به زبان سادهای نگاشته شده، میتواند نوع نگاه شما را به تلاشها و کوششهایتان برای رسیدن به شادمانی و همچنین چگونگی افزایش کیفیت زندگی بهبود ببخشد و باعث شود که در موقعیتهای مختلف تصمیمات اثربخشتر و بهتری برای افزایش کیفیت زندگی بگیرید.
بخشهایی از کتاب عادت های یک مغز شاد
مغز ما این گونه است که وقتی فرصتی برای بقای ژنهای خود بیابیم با ایجاد احساس خوب به ما پاداش میدهد و هنگامی که فرصتی را از دست میدهیم، با ایجاد احساس بد، به ما هشدار میدهد.
* * *
احساسات ما منحصربهفردند. ما مواد شیمیایی شادیبخش خود را با گذرگاههای نورونی منحصربهفردی به جریان میاندازیم که از تجربه شخصی ما ساخته شدهاند. به همین دلیل است که با وجودی که همه ما انسانها با یک سیستم بنیادین بقا واکنش نشان میدهیم، اما واکنش هر یک از ما در شرایط مختلف، مشابه با تجربه قبلی خودمان است و با دیگری تفاوت دارد.
* * *
دوپامین از تلاش و جستجو، احساس خوبی میسازد؛ اما این احساس به زودی گذر میکند و به همین سبب است که «بیشتر» میخواهیم. مغز یاد میگیرد که تلاش و پاداش را به هم پیوند بدهد. خواه این پاداش مادی باشد، یا پاداش اجتماعی و یا رهایی از تهدید.
* * *
اگر انتظار داشته باشیم که پاداش گرفتن، شادمانی پایدار برایمان ایجاد کند، قطعاً ناامید خواهیم شد. مواد شیمیایی شادیبخش از بین میروند. به همین دلیل است که همه، به دنبال راههایی برای تحریک بیشتر آن هستند. مغز ما، این گونه برنامهریزی و طراحی شده است. حتی اگر سیاره جدیدی هم کشف کنیم، هیجان و شادمانی ما دوام نخواهد داشت. ما میتوانیم هر روز به سیارهای که کشف کردهایم نگاه کنیم، اما دیگر آن احساس لذت اولیه را نخواهیم چشید. ما میخواهیم دوباره آن احساس را تجربه کنیم. میکوشیم این نیاز را با گذرگاههایی که از پیش درست شده، برآورده کنیم؛ و همین ممکن است انگیزهای شود تا سیاره دیگری را رصد کنیم؛ اما اگر یکی دیگر هم پیدا کنیم، باز هم احساسی به خوبی احساسی که بار اول داشتهایم نخواهیم داشت. مجبوریم تا سیاره بزرگتری پیدا کنیم تا این احساس در ما جریان بیابد. مغزی که ما به ارث بردهایم، مواد شیمیایی شادیبخش را برای اطلاعات جدید ذخیره میکند و اطلاعات قدیمی مشابه، آنها را به جریان نمیاندازد.
* * *
وقتی مردم به شما احترام میگذارند، سروتونین جهش ناگهانی میگیرد و انتظار احساسات خوب بیشتری را به شیوههای مشابه مخابره میکند؛ اما بعد از مدتی همان احترام قدیمی، دیگر ما را به هیجان نمیآورد و به دنبال راههایی میگردیم که از آن بیشتر به دست بیاوریم. با استفاده از تجربه گذشته که مثل راهنما برای ماست، راهی دیگر را جستجو میکنیم که احترام بیشتری به دست آوریم. گاهی اوقات با وجود بیشترین تلاشی که داشتهایم، در به دست آوردن احترام، شکست میخوریم.
* * *
ما رییس و مالک شبکه نورونی زودتغییرکننده خودمان هستیم که توسط تجربه زندگی خودمان ساخته شده است. این ما هستیم که انتخاب میکنیم کدام اندیشه و رفتار برایمان خوب است. وقتی مواد شیمیایی ناکامی ما جریان پیدا میکند، قدرت داریم تا الکتریسیته خودمان را به یک راهک جدید بفرستیم. این گونه، فضایی برای رشد اندیشههای جدید، ایجاد میشود. در ابتدا این الکتریسیته، چکه چکه جریان مییابد، اما اگر پایداری کنیم، یک عادت جدید شادیبخش ساخته میشود. این عادت جدید را عاقلانه انتخاب کنید.
* * *
پینوشت: من کتاب عادت های یک مغز شاد را با ترجمه خانم زیبا امانی بصیریان مطالعه کردم که توسط انتشارات اندیشه فاضل منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
خلاصه کتاب طراحی شادمانی اثر پاول دولان