ایجاد و حفظ تعادل میان کار و زندگی از جمله دغدغههایی هست که افراد پیوسته با آن درگیر هستند تا بتوانند میزان شادمانی و حال خوب را در لحظات روزانه زندگی خود حداکثر سازند. اما وقتی ما برای ایجاد لحظات لذتبخش محتاج ترشح هورمورنهای مختلف مغزی هستیم، چرا مستقیما به سراغ آنها نرویم و تلاش نکنیم که تعادلی میان آنها به وجود آوریم تا شاید از این طریق بتوانیم میانبری در رسیدن به حس شادمانی و رضایت از زندگی در خودمان ایجاد کنیم؟
حس شادی و رضایت ما ناشی از یکی از چهار هورمونی هست که بنا به اتفاقی یا فعالیتی خاص در مغز ترشح میشود. این هورمون یا دوپامین هست، یا اوکسی تاسین یا سروتونین و یا اندورفین. اما شاید بسیاری از ما حواسمان به این موضوع نباشد که از کدامیک از این هورمونها بیشتر کار میکشیم و برای دستیابی به لحظات خوب در زندگی آیا در به کارگیری این چهار هورمون تعادلی برقرار میکنیم یا نه.
معمولاً افراد از یک یا دو هورمون و لذتی که از آنها ناشی میشود غافل هستند و پیوسته بر فعالیتها و لذتهای ناشی از دو هورمون دیگر تمرکز میکنند. برای همین هم هست که روانشناسان توصیه میکنند برای افزایش حس رضایت از زندگی و داشتن لحظات خوب فعالیتهای متفاوتتر و متنوعتری انجام دهید. در واقع هدف از این توصیه همان برقراری تعادل در بهرهگیری از حس لذت ناشی از هر کدام از این هورمونهاست.
هورمون دوپامین که در پی رسیدن به اهداف و دریافت پاداشهای مختلف ترشح میشود، هورمون اوکسی توسین که در اثر برقراری پیوندهای خوب اجتماعی ترشح میشود، هورمون سروتونین که در هنگام دریافت احترام از دیگران عمل میکند و در نهایت، هورمون اندورفین که در موقع چیره شدن بر درد حس رضایت را در ما به وجود میآورد، هر کدام بر جنبهای از زندگی و فعالیتهای روزانه متمرکز هستند.
اما مشکل زمانی به وجود میآید که ما به یکی از این مواد شیمیایی بیشتر از بقیه وابسته میشویم و وقتی که در مغزمان ترشح نمیشود، احساس میکنیم که چیزی را گم کردهایم و یا کمبودی را در زندگی تجربه میکنیم. همین وابستگی گاهی مانع از حرکت ما به سمت فعالیتهایی میشود که باعث ترشح هورمونهای دیگر میشوند.
ورزشکاری که برای به دست آوردن حس خوب بیشتر به دنبال ورزش جدیدتر هست، توریستی که برای به دست آوردن حس رضایت بیشتر در زندگی به دنبال یافتن جاهای جدیدتر و جذابتر برای مسافرت هست، نقاشی که برای افزایش میزان خوشحالی خود به دنبال برگزاری نمایشگاههای بیشتر و دریافت جوایز متنوعتر هست، نویسندهای که تلاش میکند، داستانهای بیشتری بنویسد تا خوشحالی خود را بیشتر کند، همگی در حال تلاش برای پیمودن راههای تکراری و ترشح هورمونهای شیمیاییای هستند که به آن وابسته شدهاند.
در چنین شرایطی بهتر است حواسمان به این موضوع باشد و تلاش کنیم که مواد شیمیایی گمشده مغزی را یافته و به جریان بیاندازیم و مسیرهای نورونی جدیدتری را بسازیم. در این صورت پاداشهای دریافتی فراتر از حد انتظار خواهد بود و حس رضایت و حال خوب بیشتری را تجربه خواهیم کرد.
پیشنهاد میکنم بعد ازاین یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: