تصور کنید که در مراسمی بزرگ به شکلی غیرمنتظره نام شما بر روی سن خوانده میشود و به عنوان برنده جایزه چند میلیارد دلاری شناخته میشوید. از هر سو صدای سوت و تشویق حضار به گوش میرسد و شما در حالی که گیج و مبهوت هستید، آهسته و آرام به سمت سن گام برمیدارید و در نهایت بزرگترین جایزه دوران نصیبتان میشود. تمام این لذتها و شادمانیهایی که احساس میکنید، ناشی از یک سری مواد شیمیاییای هستند که در مغز شما ترشح شده و به سرعت جذب میشوند. بعد از آن با فاصله کوتاهی مغز شما به حالت جستجوی تهدیدات بالقوه بازمیگردد و البته در این جستجو چندان هم ناموفق نخواهد بود.
تهدیدهایی همچون دستبرد زدن به اموالی که اکنون چندده یا چندصد برابر شده است، تهدیدهایی همچون دوستان حریص و افراد حقهباز و صدها مورد دیگر.
در صورتی که انتظار داشته باشید که پاداشی بگیرید و یک شادمانی پایدار و همیشگی به دست آورید، بیشک ناامید خواهید شد. البته که منظور من رفع مشکلات مالی یا دستیابی به یک سری خواستهها نیست. منظور صرفاً دستیابی به شادمانی و لذت دائمی هست.
در واقع یکی از اهداف اصلی و همیشگی ما در فعالیتهای روزمره دستیابی به حس شادمانی و لذت هست. حسی که بر اثر ترشح مواد شیمیایی همچون دوپامین، سروتونین، اوکسی توسین و آدرنالین تجربه میکنیم. اما از آنجایی که مقادیر این مواد ترشح شده بسیار محدود است و بهسرعت جذب نورونهای مغزی میشوند، از این رو تمامی احساسات خوشایند کوتاهمدت هستند.
مشکل دیگری که وجود دارد اینکه حتی با تکرار تجارب لذتبخش، آن میزانِ ترشحشده از هورمونها مدام کاهش مییابد، تا جایی که دیگر همان فعالیتی که در بار اول ما را تا اوج شادمانی و لذت میبرد، دیگر برایمان تکراری و ملالآور شود.
این فعالیت میتواند خوردن غذایی خوشمزه، بوییدن گلی خوشبو، همراه شدن با یک دوست یا دستیابی به یک هدف ارزشمند باشد. از این رو هرچند ناچار از دنبال کردن مسیرهای مختلف برای رسیدن به آن حس لذت هستیم، اما اگر به محدود و کوتاهمدت بودن لذتها آگاهی نداشته باشیم، ناامیدی و ناکامی پیوسته همراهمان خواهد بود و چه بسا باعث سرخوردگیمان شود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: