در حالی که در تلاش برای رسیدن به هدفی هستم، بر اثر اشتباه، کمکاری و یا هر عامل دیگری شکست میخورم، از رسیدن به نقطه پایانی بازمیمانم و در نهایت در ذهن خود به دنبال نقطهای امن، مصونیتی حداکثری و خیالی راحت میگردم، آنجاست که مقایسه به دادم میرسد و شروع میکنم به جستجوی افرادی که عملکردی ضعیفتر از من داشتهاند.
«خدا را شکر که من از فلانی بهترم و عملکرد قابل قبولتری داشتم.» و اینجاست که نفسی به راحتی میکشم و به گوشه امن خود میخزم و خودم را از زیر بار انتقاد، عیبیابی و جستجوی نقاط ضعف میرهانم.
همیشه گفتهاند و شنیدهایم که «خودت را با دیگران مقایسه نکن که باعث سرخوردگی و ناامیدیات خواهد شد.» اما شاید کمتر حواسمان به دیگر لبه تیغ مقایسه باشد. زمانی که اتفاقاً حال خوبی بهمان دست میدهد و دوست داریم که مدام به این جنس مقایسهها پناه ببریم.
مقایسه به هر شکلی چه با آن کسی که پیشتر از ما حرکت میکند و چه با کسی که عقبتر از ما در حال حرکت است، آسیبرسان است. باعث سکون و جمود میشود، باعث بیعملی میشود.
یکی با ایجاد حال خوش در ما و دیگری با ایجاد حس یأس و ناامیدی در ما. در هر حال این خود دیروزم هست که باید معیار سنجش خودِ امروزم قرار گیرد. آن معیار و مبنای اصلی که باید همواره در ذهنم باشد، خودم هستم و بس.
هر چند این را هم نباید فراموش کرد که مقایسههای اینچنینی و در نظر داشتن کیفیت اقدامات دیگران و سنجش عملکرد خویشتن با آنها، اقدامی است ناخودآگاه که بایستی سعی شود به خودآگاه هدایت شده و با در پیش گرفتن درستترین روش، بهترین نتایج حاصل گردد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: