به نظر میرسد نقش اول در بازی عجله برای رسیدن به نتیجه نهایی را سیستم یک مغز ما بازی کند. به این معنا که با وجود مبهم بودن اطلاعات دریافتی بسته به شرایط حال حاضر و تجارب موجود، سیستم یک بلافاصله و با شتابی باورنکردنی یک برداشت و نتیجه نهایی را میپذیرد و به ما اعلام میکند.
البته در صورتی که هزینه اشتباهات گاهوبیگاه چندان چشمگیر نباشد و این نتیجهگیریهای شتابزده باعث صرفهجویی در زمان و انرژی ما شوند، بهکارگیری و بهرهبرداری از این قابلیت مقرون به صرفه و عقلانی خواهد بود. اما اگر احتمال وارد آمدن خسارت بسیار بالا باشد و اطلاعات چندانی هم در دسترسمان وجود نداشته باشد، در این صورت به کارگیری این قابلیت، با ریسک بالایی همراه خواهد بود.
البته که سیستم دوی مغزی در تمامی این موقعیتها، اختیار کامل دارد تا در امور مداخله کرده و مانع از پذیرش نتیجه شتابزده شود. در چنین حالتی، این کار، عقلانی و مانع از خسارات متعدد خواهد بود. به همین دلیل هم هست که ما باید همواره حواسمان به این قسم نتیجهگیریهای سیستم یک باشد تا در صورت نیاز از طریق سیستم دو در آن مداخله کنیم.
وحید به سمت شیر دوید.
همین یک جمله دارای ایهام و ابهام است. اینکه وحید به سمت شیر آب دوید یا به سمت شیر جنگل. اما سیستم یک مغزی شما بلافاصله به نتیجه رسید و بر اساس اتفاقات اخیر و زمینه قبلی ذهنی در درجه اول و خاطرات ذهنی در درجه دوم، نتیجه نهایی را انتخاب و به سیستم دوی مغزی اعلام کرد.
اصولاً در چنین مواقعی سیستم یک پیگیر این موضوع نمیشود که چه گزینههای بدیلی وجود داشتند که میشد بررسیشان کرد. چون اصلاً شک و شبهه در ترجیحات سیستم یک جایی ندارد.
هر شک و شبههای نیاز به در نظر گرفتن گزینههای متعدد و در نهایت ارزیابی دقیق احتمال درستی هر کدام از آنها دارد که زحمت فراوانی برای سیستم یک ایجاد میکند که اصلاً در حیطه توانمندیها و ترجیحات سیستم یک نیست. چنین اموری اصولاً بایستی توسط سیستم دو انجام شوند.
از این رو برای داشتن تفکر نقادانه و عدم چشمپوشی از گزینههای بدیل در موقعیتهای مختلف و مواجهه با اطلاعات دریافتی گوناگون، بهتر است حواسمان همواره به مکانیزم عملکردی سیستم یک مغزی باشد و مانع از گرفتار شدن افکارمان در ترجیحات سیستم یک شویم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: