متأسفانه اغلب مردم کل زندگی خود را بهجای سؤالات درست و مؤثر صرف سؤالات نادرست میکنند. آنها به دنبال پول میروند، اما واقعاً جویای شادیاند. به کسانی احترام میگذارند و تملق میگویند که چندان ارزش توجه ندارند. بنابراین بهتر است پیش از تسلیم شدن به وسوسه حل فوری سؤالات همواره درنگ کنید و بپرسید «اینجا سؤال درست و مؤثر چیست؟» سؤالی که واضح به نظر برسد، غالباً سؤالی نیست که به عمل مؤثر منتهی میشود.
سؤالات شخصی همچون «چگونه میتوانم موفق باشم؟» مهم هستند، اما سؤال درست و مؤثر نیستند. سؤالات مؤثر ذهن شما را چنان ورزیده میکنند که به بینشها و راهحلهای تازه منتهی شوند. آنها به فرضهای پنهان تأکید میکنند و مسیر پیشرفت را نشان میدهند؛ بنابراین در سؤال قبل چه اشتباهی وجود دارد و چگونه میتوان آن را اصلاح کرد؟
«چگونه میتوانم موفق باشم؟» سؤال مبهمی است و تا زمانی که اصطلاح «موفق» را به دقت تعریف نکردهاید، نمیتوان به آن پاسخ داد. ابتدا باید بپرسید موفقیت برای شما به چه معناست و سپس سؤالاتی طرح کنید که به عمل منتهی شود. هنگام پرسش درباره موفقیت، آیا درباره پول درآوردن سؤال میکنید؟ در این صورت آیا به فرض پنهانی تکیه کردهاید؟ آیا یک بانکدار ثروتمند اما غمگین، موفق است؟ آیا هنرمند فقیری که حتی یک تابلو نفروخته، اما به هنر خویش عشق میورزد موفق است؟ باید موفقیت را برای خود تعریف کنید. تنها پس از آن میتوانید درباره نحوه موفق بودن سؤالات درست بپرسید.
سؤالات درست و مؤثر درباره موفقیت، شما را به کاوش و گسترش ارزشها، عادات و مهارتهای اساسی و بااهمیت سوق میدهند.
در حقیقت سؤالات مؤثر به عمل منتهی میشوند و مبهم نیستند. سؤالات درست فهم شما را وضوح میبخشد و توجه شما را به جنبههای مهم معطوف میکنند. سؤالات درست و مؤثر مطلب مهم را آشکار میکنند.
با جستجوی سؤال درست به این نکته پی میبرید که دستکم دو نوع آگاهی وجود دارد: زمانی که سؤال درست و مؤثر را میدانید و اما جواب را نمیدانید، و زمانی که حتی نمیدانید چه سؤالی بکنید و یا کلا سؤال اشتباهی مطرح میکنید.
پینوشت: این یادداشت برگرفته از کتاب پنج رکن تفکر مؤثر نوشته ادوارد برگر و مایکل استاربرد با ترجمه محمدعلی جعفری بود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
کلیشه چیست؟ کلیشهای اندیش کیست؟
افسانه های ذهنی ما در مورد منطق رسانه های خبری
ریای فکری یا جهل، مانعی در مسیر دستیابی به حقیقت
یاد این عبارت افتادم که میگه ؛
برای حل یک مسئله اول باید مسئله رو خوب بفهمی! خیلی وقتا ما صورت مسئله رو درست نفهمیدیم اما دربه در به دنبال جوابیم.
وقتی درست و شفاف بدونی دنبال چی هستی حل مسئله راحت تر میشه،
دقیقا همین طوری هست که میگی حسینجان،
ممنونم ازت.