بازی‌هایی بر مبنای خودفریبی برای رسیدن به هدف

مهارت خودفریبی به طور ذاتی در ذهن ما وجود دارد و گاه این کار به شکلی ناخودآگاه در مغزمان صورت می‌گیرد. ما طی فرایندی کاملاً عادی یک سری اطلاعات را در ذهنمان دست‌کاری می‌کنیم، از بخشی از آن‌ها چشم‌پوشی می‌کنیم و اگر زیاد برایمان آزاردهنده باشند، به عمیق‌ترین لایه‌های آگاهی خودمان هدایتشان می‌کنیم تا در نهایت ایگو و اعتمادبه‌نفسمان آسیب چندانی نبیند و زندگی شیرینی را تجربه کنیم.

ما خودمان را فریب می‌دهیم تا به حس خوبی دست یابیم یا اینکه بتوانیم دیگران را به بهترین شکل ممکن فریب دهیم و به هر حال با کمترین هزینه ممکن به آنچه در پی‌اش هستیم دست یابیم.

گاه خودفریبی به‌عنوان مکانیسمی برای محافظت از خودمان در برابر اضطراب و ناآرامی به کار گرفته می‌شود. در واقع ذهن ما به حدی در این کار قوی هست که انگیزه‌های غیرواقعی را جایگزین انگیزه‌های واقعی کند و آن‌ها را به ما بقبولاند و طوری رفتار کند که به‌راحتی انگیزه‌های جعلی را به‌جای انگیزه‌های واقعی باور کنیم تا در نهایت آرامش و رضایت بیشتری داشته باشیم.

البته کارکرد خودفریبی فقط محدود به این موارد نمی‌شود. برخی از بازی‌های انگیزه‌ای مختلط در قالب بازی‌های ذهنی وجود دارند که ما برای کسب پیروزی در آنها و غلبه بر دیگران نیازمند به‌کارگیری خودفریبی در آنها هستیم.

برای نمونه بازی کلاسیک Chicken را در نظر بگیرید که در آن نوجوانان شاهد رقابت دو نفر از دوستانشان هستند که پشت رُل نشسته‌اند و با بیشترین سرعت به سمت هم می‌آیند. هرکدام از این دو راننده که برای نجات جان خودش و به‌خاطر ترس از کشته‌شدن، زودتر از مسیر منحرف شود، بازنده بازی خواهد بود.

در چنین شرایطی هرکسی باید به‌نوعی دیگری را متقاعد سازد که تحت هیچ شرایطی فرمان را نخواهد پیچاند و انحراف از مسیری در کار نیست. به نظر می‌رسد بهترین استراتژی در این مسابقه کندن فرمان ماشین از جایش و گاز دادن با تمام قدرت باشد. در این صورت فرد مقابل هیچ چاره‌ای جز انحراف از مسیر و نجات جان خویش نخواهد داشت چون مطمئن است که کاری از حریف ساخته نیست و اگر خودش کوتاه نیاید، هر دو جانشان را از دست خواهند داد.

اما چنین استراتژی‌های غیرمنطقی در دنیای واقعی هم به کار گرفته می‌شوند. از جمله آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

بستن یا ازبین‌بردن کانال ارتباطی

وقتی کسی احتمال می‌دهد که آشنایی با او تماس بگیرد و درخواستی را مطرح کند که او تمایل چندانی به پذیرش آن ندارد. در این صورت تصمیم می‌گیرد تلفن همراهش را خاموش کند تا گفتگویی صورت نگیرد و یا اگر قرار است گفتگویی شکل بگیرد از طریق ایمیل و به‌صورت غیرمستقیم باشد.

قرار دادن خود در جریان مجازات در آینده

افراد برای اینکه طرف حسابش از وفای به عهد او مطمئن شود، از چک بانکی یا وثیقه استفاده می‌کند و خودش را در معرض مجازاتی قرار می‌دهد که در صورت عمل نکردن به قولش فرد مقابل بتواند آن را اعمال کند. این مجازات متناسب با آن امتیازی است که فرد در پی دریافتش هست.

نادیده‌گرفتن اطلاعات یا چشم‌پوشی استراتژیک

کسی که توسط آدم‌ربایان دستگیر شده، ترجیح می‌دهد قیافه آنها را نبیند و هیچ مشخصاتی از آنان دریافت نکند. در این صورت احتمال آزادی بی‌دردسرش بیشتر خواهد بود. چون آدم‌ربایان ترس از اینکه لو بروند، نخواهند داشت. ازاین‌رو فرد شاید حتی به‌عمد دستانش را جلوی چشمانش بگیرد تا درهرصورت آدم‌ربایان را نبیند.

باور به چیزی که نادرست هست

همچون فرماندهی که با وجود انواع ضعف‌ها و مشکلات در تجهیزات و نیروهای خود همچنان اعتقاد دارد که پیروز جنگ خواهد بود و دشمن را شکست خواهد داد و با این فریبِ خود در پی باوراندن موضوع به دشمن هم هست.

این بازی‌های ذهنی همگی بر مبنای خودفریبی هستند و تلاش برای فریب دیگران از طریق فریب خود به عمیق‌ترین شکل ممکن. البته شروط لازم برای کارآمد بودن هرکدام از این راه‌حل‌ها این است که اول خودمان قبل از دیگران فریب بخوریم و دوم اینکه کسانی که در مقابل ما قرار دارند، موجوداتی اجتماعی باشند و از حداقل هوشمندی برای دریافت و درک پیام‌ها برخوردار باشند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | فیل درون مغز اثر کوین سیملر و رابین هنسن

رقابت‌هایی که با خود رشد و تکامل به همراه داشته‌اند

هنجارهای ظریف ولی تأثیرگذار اجتماعی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *