این روزها دوباره شروع کردهام به مطالعه کتاب کلید را بزن از چیپ هیث و دن هیث. کتابی که به نظرم نویسندگان نکات آموزنده و کاربردی فراوانی در آن مطرح کردهاند.
یکی از خطاهایی که ما انسانها همواره در زندگی خودمان مرتکب میشویم و در این کتاب بهخوبی به آن پرداخته شده است، خطای تناسب میان وسعت مشکل و وسعت راهحل است. به این معنا که ما معمولاً برای مشکلات بزرگ دنبال راهحلهای بزرگ و برای مشکلات کوچک به دنبال راهحلهای کوچک هستیم. در حالی که بر اساس ادعای دن و چیپ چنین تناسبی وجود ندارد و برای این ادعای خودشان هم چند مثال مطرح میکنند.
یکی از داستانهایی که مطرح شده، مربوط به سوء تغذیهای است که در سال ۱۹۹۰ در میان کودکان فقیر ویتنامی شایع شد و دولت ویتنام در آن زمان از حل مشکل عاجز شده بود. همان سال استرنین به همراه همسر و فرزندش برای حل کردن این مشکل به ویتنام میروند. قبل از استرنین مطالعات و تلاشهای زیادی صورت گرفته بود ولی هیچکدام به نتیجه موردنظر نرسیده بودند. دولت ویتنام در کمال ناامیدی به استرنین شش ماه فرصت داد تا این مشکل را علتیابی و حل کند.
استرنین به جای درگیر شدن با تحقیقات متعدد برای یافتن علت سوءتغذیه چند میلیون کودک و تمرکز بر مشکلات، تصمیم گرفت راهی مناطق روستایی شود و به دنبال نقاط روشن باشد. منظور از نقاط روشن کودکانی بودند که در خانوادههایی در میان همان مردمان فقیر زندگی میکردند و خانوادهها الگوی زندگی مشابه آنان را دنبال میکردند ولی کودکانشان دچار سوءتغذیه نبودند.
استرنین بعد از یافتن چندین مورد کودک بدون ابتلا سوءتغذیه، به تحقیق و بررسی در مورد الگوی زندگی آنان و نحوه تغذیهشان پرداخت و متوجه شد تفاوتهایی تأثیرگذار هرچند کوچک میان زندگی این خانوادهها و خانوادههای دیگر وجود دارد که اجرای آن توسط همه خانوادهها هزینه چندانی در پی نداشت ولی باعث غلبه بر مشکل سوءتغذیه کودکان میشد.
او همین روشها را به شیوه خاص خودش وارد زندگی خانوادههایی کرد که کودکانشان دچار سوءتغذیه بودند و از این طریق با یک راهحل ساده و کوچک بر یک مشکل بسیار بزرگ غلبه کرد.
این روش را تمرکز بر نقاط روشن و پیگیری آنها میگویند. بر این اساس بهجای تمرکز بر مشکلات و یافتن راهحل برای آنها فرد به این موضوع میاندیشد که «تاکنون چه راهحلی مؤثر واقع شده و ما چگونه میتوانیم آن را با وسعت بیشتر و بهتر از گذشته انجام دهیم؟».
این روش، بهظاهر ساده به نظر میرسد ولی بهندرت مورداستفاده قرار میگیرد. بهجای این کار سؤالی که معمولاً ما در مواجهه با مشکلات میپرسیم این است که «چه اشتباهی سر زده و چگونه میتوانیم آن را رفع کنیم؟» و این خطای به ظاهر کوچک و بی اهمیت مسیرمان را در حرکت به سمت راهحل و غلبه بر مشکل به کلی منحرف میکند و باعث هدایت ما در جهتی میشود که شاید هیچوقت نتوانیم راهحلی مناسب برای مشکلاتمان بیابیم.
بنابراین اگر همواره در ذهن داشته باشید که لزوماً همیشه وسعت مشکل و وسعت راهحل تناسبی باهم ندارند و به دنبال نقاط روشن بگردید، یافتن راهحل بسیار آسانتر و تلاشتان برای حل مشکلات بزرگ اثربخشتر خواهد بود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
راهکار شما برای غلبه بر اضطراب و استرس روزانه چیست؟