چگونه یک کتابخانه جذاب داشته باشیم؟

کتابخانه بهشت کتاب‌خوانان است که با حضور در فضای آن لذت و آرامشی را احساس می‌کنند که شاید در هیچ جای دیگری نتوانند به آن دست یابند. لذتی که جز با دیدن و لمس کتاب‌ها به دست  نخواهد آمد.

اما کتابخانه‌ها شکل نمی‌گیرند مگر با خرید کتاب‌ها. کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای در خرید کتاب‌ها به دو شکل عمل می‌کنند. برخی کتاب را می‌خرند، می‌خوانند و در نهایت آن را در قفسه کتابخانه شخصی خودشان قرار می‌دهند و بعد به سراغ خرید و مطالعه کتاب بعدی می‌روند.

اما گروه دومی هم هستند که نه‌تنها از مطالعه کتاب که از گشتن در کتاب‌فروشی‌ها چه از نوع دیجیتال و چه از نوع فیزیکی آن لذت می‌برند. گشت زدن‌هایی که اکثر اوقات به خرید کتاب ختم می‌شوند. خریدهایی افراطی که گاه خود کتاب‌خوان‌ها هم از دست خودشان درمانده می‌شوند.

گروه دوم همیشه کتابخانه‌ای دارند پر از کتاب‌های نخوانده. کتابخانه‌ای پر از کتاب‌های متنوع با جلدهای رنگارنگ که علاوه بر محتوایی غنی، جلوه چشم‌نوازی هم دارند.

اصلاً کتاب‌خوان‌ها گاهی کتابی را می‌خرند به خاطر زیبا بودن طرح و رنگ روی جلدش، به خاطر نویسنده‌اش، به خاطر بوی خوب کاغذش، به خاطر مترجم کاردرستش یا به خاطر تصویر روی جلدش. این کتاب‌ها شاید همان روزها و ماه‌های ابتدایی خوانده نشوند. شاید بیفتند در گوشه‌ای از کتابخانه و تا چند سال خاک بخورند.

اما همین کتاب‌ها جمع می‌شوند و مدام بیشتر و بیشتر می‌شوند تا روزی که فرد درست در همان لحظه‌ای که از روی بی‌حوصلگی و بی‌عملی سری به کتابخانه‌اش می‌زند، نگاهش به یکی از آن‌ها می‌افتد. برمی‌دارد و دستی به روی جلدش می‌کشد و آن را ورق می‌زند و متوجه می‌شود که روزی که این کتاب را می‌خریده نه آشنایی چندانی با موضوع داشته و نه علاقه زیادی به آن؛ ولی امروز این کتاب را دوست دارد و انگار قرار بوده درست در چنین روزی این کتاب را بخواند و از خواندن آن حسابی سرحال بیاید.

کتابخانه را کتاب‌های خوانده‌نشده و کتاب‌های ناشناخته جذاب‌تر می‌کنند. کتابخانه باید پر باشد از کتاب‌هایی که زمانی خریده‌ایم و نخوانده‌ایم. پر باشد از کتاب‌هایی که باید زمان خواندنشان فرا برسد تا آن‌ها را به دست گیریم و با لذتی سرشار مطالعه‌شان کنیم.

اصلاً کتاب‌های نخوانده انگیزه‌ای بزرگ هستند برای رفتن به سمت کتابخانه. کتاب‌هایی که اگر نباشند، ذهن راحت‌طلب ما هیچ بهانه‌ای برای سر زدن به کتابخانه پیدا نخواهد کرد. حتی اگر دوست هم داشته باشیم که به سمت قفسه کتاب‌هایمان برویم، ذهنمان ناخودآگاه بهانه خواهد آورد که هر آنچه در آنجا هست، یک بار خوانده شده و کشف شده و دیگر لذتی در آن سوی اتاق وجود ندارد.

پس برای جذاب کردن کتابخانه شخصی‌تان، برای اینکه گاهی خودتان را شگفت‌زده کنید و برای اینکه لذت و شانس جستجو و یافتن کتابی جدید و عالی را در میانه شب و در انتهای روز یا در ابتدای صبحی زیبا به خودتان هدیه بدهید، بهتر است تا می‌توانید کتاب بخرید و کتابخانه خودتان را پر کنید از این کتاب‌ها تا زمانی که کشفشان کنید و خودتان را با مطالعه آن‌ها سرشار از حس و حال خوب مطالعه کنید.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

مشکلاتی که جز با مطالعه نمی‌توانستم بر آنها غلبه کنم

کمال گرایی تلاشی برای کسب تایید دیگران | دیدگاه برنه براون

شاهرخ مسکوب و عطش دانستن

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

6 دیدگاه

  1. من همیشه دلم میخواست یه کتابخانه داشته باشم برای خود خودم.
    در آن کتاب بخوانم
    درس بخوانم
    بنویسم
    بدون اینکه کسی مزاحم شود
    بدون اینکه وسایل شخص دیگری در آنجا باشد.
    فقط مال خودم
    الان موفق شدم این کار را با یک میز شروع کنم. 😂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *