ترس از دست دادن بهترین گزینه ترسی است که هر کسی امکان دارد گاهی به آن دچار شود. ترسی که در نگاه اول به نظر عاملی در جهت رشد و ترقی انسان و رسیدن او به بهترین جایگاهها باشد اما بسیاری از اوقات نهتنها مانع از پیشرفت افراد میشود بلکه آنها را از مسیر اصلی منحرف کرده و باعث سردرگمیشان میشود. اما ترس از دست دادن بهترین گزینه چیست و چرا باید در مقابل چنین ترسی مقاومت کرد؟
تمرکز، یکی از اصول و کلمه رمز موفقیت و رسیدن به قله در زندگی و کسبوکار است؛ اما همین ترس از دست دادن بهترین گزینه، میتواند بزرگترین مانع و اصلیترین دشمن تمرکز باشد.
تصمیم میگیری بر یک زمینه تخصصی متمرکز شوی و در مورد آن در وبلاگ و شبکههای اجتماعی بنویسی، ولی مدتی نگذشته متوجه میشوی فردی دیگر در زمینهای دیگر به نظر مسیر آسانتری در پیش گرفته و با منابعی کمتر در حال جذب بیشترین مخاطب و کسب درآمدی بالاتر است.
اولین احساسی که در چنین مواقعی در ذهن فرد به وجود خواهد آمد، ترس از دست دادن بهترین گزینه است. اینکه مبادا فعالیت در زمینهای دیگر و حوزهای متفاوتتر گزینهای بهتر از فعالیت در زمینه قبلی باشد. همین ترس اگر بر عقل و منطق فرد غلبه کند، چندی نخواهد پایید که او زمینه تخصصی خود را تغییر خواهد داد و شروع به فعالیت در حوزهای دیگر خواهد کرد و یا در خوشبینانهترین حالت بخشی از منابعش را به آن سمت هدایت خواهد کرد.
اینچنین ترسهایی همیشه در زندگی انسانها وجود داشته و خواهد داشت. از انتخاب شریک زندگی گرفته تا انتخاب رشته دانشگاهی، مدل ماشین، خانه و … ؛ اما چون تغییر برخی گزینهها بعد از انتخاب نهایی کار چندان آسانی نیست، معمولاً انتخاب اول با دشواری صورت میگیرد و فرد در همان ابتدای انتخاب با مشکلات و بحرانهای متعددی مواجه میشود.
اما در خصوص فعالیت در حوزههایی که تغییر مسیر در آنها به آسانی امکانپذیر و دیوار ورود به زمینههای مختلف کوتاه است، چنین تغییراتی بهآسانی اتفاق میافتند. به همین دلیل هم سردرگمی در چنین حوزههایی بیشتر است و به نسبت آن شکستها بیشتر و افراد موفق کمتر.
البته که تشخیص علاقه واقعی کاری است دشوار و نیازمند آزمونوخطا؛ اما در مسیر آزمونوخطا باید حواسمان به این موضوع باشد که دلیل اصلی رها کردنها و تغییر مسیر دادنها چیست. مبادا صرفاً با پایش فعالیتها و دیدن موفقیتهای دیگران حوزه تخصصی خود را تغییر دهیم و هر حرکت و تصمیم توسط فعالان زمینههای مختلف و یا دوستان و اطرافیان عاملی تعیینکننده در تصمیمات و انتخابهای مهم ما باشد. در چنین شرایطی بهاحتمالزیاد حاصلی جز شکست و سرخوردگی در بلندمدت نصیبمان نخواهد شد.
مسیر موفقیت از گذرگاههای تمرکز، تلاش و داشتن صبر و پشتکار عبور میکند؛ در غیر این صورت مطمئنا رسیدن به قله امکانپذیر نخواهد بود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
دنیای نامحدود و انتخابهای محدود
آقای قربانی سلام خدمت محضر شریفتون.
این مثالتون من رو یاد سرمایهگذاریهای احساسی در بورس انداخت. حتما بهتر از من شنیدین وقتی به جای سهامداری طولانیمدت هی از این شاخه به اون شاخه میپری، سود هنگفتی دستتو نمیگیره.
وقتی تو بورس سهمیو میخری، چون خیلی راحت میشه با یه کلیک بزنی زیرش و بری سراغ همین بهترین گزینه، این آدمو نابود میکنه. شدید عزت نفس آدم رو خرد میکنه.
ولی تو مسیر موفقیت که کلی سختتر از همیشهس همونطوریکه عوض کردنش سخته، کشف چیزهای تازه هم جسارت میخواد! خداروشکر معمولا کاریو که شروع میکنم کم پیش میاد زودی بذارمش کنار. مثلا گیتار رو ۱ سال رفتم اخرش دیدم براش ساخته نشدم . اما پشیمون نیستم بابتش. ولی خب اینکه بعد ۱ سال تونستم بذارمش کنار، همون قضیه فیل سفید بود که محمدرضا تو وبلاگش اشاره کرده بود.
مرسی که با این پستتون مسیر جاری شدن این حرفها رو برام مهیا کردین.
زنده باد محمدجواد عزیز،
چه خوب که با این مثال خوبی که زدی، به نوعی نوشته من رو کاملترش کردی.
ممنونم ازت.