شاید بتوان هم برای انسان خردمند (reasonable) و هم برای انسان عقلانی (rational) از معادلهای متفاوتتری در زبان فارسی استفاده کرد اما معادل انگلیسی این عبارات همان چیزهایی هستند که عنوان شده. ممکن است از نگاه بسیاری از افراد چندان تفاوتی میان این دو نباشد و بتوان هر دو خصیصه را مرتبط و نزدیک با هم دانست. اما در عمل تفاوت میان این دو نگاه، بیش از آن چیزی هست که ما فکر میکنیم و شاید اگر در معنای این دو واژه عمیق شویم، ریشه برخی اختلافات ما انسانها با همدیگر واضحتر و عیانتر شود.
انسان خردمند کسی است که باورهایش با حقیقت و آنچه در دنیای واقعی در جریان هست، همخوان باشد و از طرفی ترجیحهایش در راستای علایق و ارزشهایش قرار داشته باشند.
اما انسان عقلانی شاید دارای تفکری عمیقتر باشد، اما حسابگرتر هست و خشکتر و محدود در دنیای منطقی خود. به این معنا که انسان عقلانی تمام دنیای خویش را با همان منطق خشک دودوتا چهارتای خویش میسنجد و انتظار این را هم دارد که همه چیز منطقی باشد و بر اساس آن منطق خشکی که پذیرفته است، پیش برود.
یک انسان عقلانی میتواند به شبح باور داشته باشد به شرطی که تناقضی میان آن باور و دیگر باورهایش وجود نداشته باشد. شخص عقلانی میتواند دشمنی با دیگران را برگزیند اما به شرطی که سایر ارزشها و عقایدش نیز هماهنگ با آن باشند. در واقع انسان عقلانی دارای یک انسجام منطقی در باورها، عقاید و افکار خویش است اما شاید چندان توجهی به واقعیات و رویدادهای حقیقی دنیای اطراف خویش نداشته باشد.
از همین روست که در دنیای امروزی برخی انسانها، منطق، باورها و ارزشهای خاص خود را دارند، باورها و ارزشهایی که شاید متناسب با حقایق و واقعیات دنیای امروزی نباشند، اما به هر حال در دنیای ساخته شده براساس آن باورها و عقاید زندگی میکنند و تمام تلاش خودشان را به کار میگیرند تا دیگران را هم مجاب به زیستن در آن دنیا و پیروی از همان ارزشها و باورها کنند. همین عقلانی بودن دور از خردمندی هست که موجبات بسیاری از ناملایمتیها، عقبماندگیها و زیستن در دنیایی پر از تنش را به وجود میآورد.
پینوشت: ایده این نوشتار برگرفته از بخشی از کتاب فکر کردن، بی درنگ و بادرنگ نوشته دنیل کانمن هست.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: