دو شکل بهرهگیری از تفکر نقادانه عبارتاند از: تفکر نقادانه حداقلی و تفکر نقادانه حداکثری. این دو شکل از تفکر نقادانه در واقع تمایزی است که ریچارد پاول میان دو صورت تفکر نقادانه قائل شده. در نوع حداقلی ما در پی دفاع از عقاید قبلی خودمان هستیم و در نوع حداکثری در پی ارزیابی و تجدیدنظر در آنها.
بهعبارتدیگر تفکر نقادانه حداقلی به معنای بهکارگیری تفکر نقادانه برای دفاع از خودِ حال حاضرمان است و در مقابل، تفکر نقادانه حداکثری به معنای بهکارگیری همان مهارتها برای ارزیابی همه ادعاها و عقاید بهخصوص ادعاها و عقاید شخصیمان.
در واقع درپیشگرفتن تفکر نقادانه حداقلی به معنای:
- تعصب،
- توقف،
- درجازدن،
- رشد نکردن،
- بازماندن از حرکت بهسوی حقیقت و فضیلت،
- سنگر گرفتن پشت عقاید و باورهای فعلی و دفاع سرسختانه از آنها،
- و تلاش حداکثری برای مقابله و رد کردن نظرات و باورهای مخالف
است. در تفکر نقادانه حداقلی هیچ شکلی از همدلی، درک متقابل و پذیرش وجود ندارد.
در جایگاه مقابل، تفکر نقادانه حداکثری تعهد به پرسیدن سؤالهای نقادانه در مورد هر ادعایی، حتی باورها و عقاید شخصی خودمان است.
در عمل، تفکر نقادانه حداکثری به معنای مقابله با هر گونه خودفریبی و همراه شدن با اکثریت و همرنگی با آنان است. این همان جرئت رها کردن افکار و عقاید مرسوم با وجود باور داشتن بسیاری از مردم به آن است.
البته تفکر نقادانه حداکثری همیشه به معنای دست کشیدن از عقاید قبلی خویش نیست بلکه گاهی میتواند مبنایی برای اعتقاد محکمتر و پایبندی حداکثری به همان باورها و عقاید باشد.
جان استوارت میل گفته:
کسی که در مورد مسئلهای فقط از موضع خودش خبر دارد چیز زیادی از آن مسئله نمیداند. چهبسا دلایل خوبی هم برای دفاع از موضعش داشته باشد، و کسی نتوانسته باشد نادرستی آن دلایل را ثابت کند. اما اگر او نیز نتوانسته باشد نادرستی دلایل و موضع مخالف را اثبات کند، مبنایی برای ترجیح یکی از آن دو بر دیگری ندارد.
ازاینرو ما زمانی حق داریم به عقاید و باورهای خود ببالیم که آن عقاید و باورها را انتخاب کرده باشیم. انتخابی از میان عقاید مختلفی که آنها را درک و سبکوسنگین کردهایم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: