احساسات انسانی و تفکر نقادانه

ما به‌عنوان انسان هیچ‌وقت تفکر در مورد یک موضوع و مسئله‌ای مشخص را از نقطه صفر شروع نمی‌کنیم. نقطه شروع ما برای تفکر ذهنیتی است که نسبت به آن موضوع داریم. ما همواره در ذهنمان به تجربه‌ها، رؤیاها، ارزش‌ها، آموخته‌ها و عادت‌هایی مشخص بیش از بقیه چیزها اهمیت می‌دهیم و همیشه به دنبال دستیابی به اهداف و منابعی خاص در زندگی هستیم. ازاین‌رو تفکر نقادانه در میانه عقاید و باورهای امروزی ما سر برمی‌آورد.

ازاین‌رو برای رشد فکری و دستیابی به مهارت تعیین‌کننده تفکر نقادانه ناگزیر از تشخیص احساسات و غلبه بر آنها ولو برای مدت زمانی اندک هستیم. تنها با شناخت، تسلط و کنار گذاشتن احساسات است که می‌توانیم افکار، عقاید و ادعاها و استدلال‌های دیگران را که شاید در تناقض با افکار و عقاید ما باشند، به بهترین شکل ممکن نقد کنیم.

بسیاری از عقاید و نظرات ما چندان معقول نیستند و بر اساس ارزیابی‌های عقلانی و انتقادی مورد غربال و پذیرش قرار نگرفته‌اند بلکه حاصل نظراتی هستند که از دیگران دریافت کرده و در طول سالیان متمادی نسبت به آنها وابستگی احساسی پیدا کرده‌ایم. به‌طوری‌که وقتی کسی ادعایی برخلاف نظر ما مطرح کند، اغلب گمان می‌کنیم خودِ ما را به باد انتقاد گرفته و قصد تخریبمان را دارد.

باید همواره حواسمان باشد که وابستگی عاطفی مبنای اصلی ما در پذیرش یا رد نظر دیگران نباشد. در ایده‌آل‌ترین حالت وابستگی عاطفی بایستی بعد از استدلال به حداکثر میزان خود برسد. ازاین‌رو در هنگام مطالعه یا مباحثه بهتر است عواطفمان را نسبت به عقاید و باورهای شخصی‌مان به‌صورت کاملاً خاموش درآورده و با علاقه و رغبتی حداکثری به پیشواز نظرات و دیدگاه‌های متفاوت و تفکر نقادانه در مورد آنها برویم.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

شفافیت قبل از شروع

خب که چی؟

پرسشگری سقراطی به زبان ساده

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *