شفافیت یعنی وضوح حداکثری در تعریف موضوع و هدف مسئلهای که در حال حاضر پیش روی ما قرار دارد. دستیابی به شفافیت میتواند اولین و شاید مهمترین گام در مسیر حرکت به سمت یک راهحل یا راهکار حل مسئله باشد. گامی که بسیاری از اوقات چندان جدی گرفته نمیشود و افراد تلاش چندانی برای رسیدن به آن انجام نمیدهند و زمان کافی به آن اختصاص نمیدهند. درحالیکه کم گذاشتن در مرحله دستیابی به شفافیت باعث خواهد شد که در ادامه راه مجبور به تحمل هزینههای خیلی بیشتر و سنگینتر شویم.
چرا اختصاص زمان برای دستیابی به شفافیت کاری دشوار است؟
افراد برای دستیابی به شفافیت و وضوح در تعریف مسئله و مشکل اصلی زمان چندانی صرف نمیکنند، چون:
۱. هیچکس برای فکر کردن پول نمیگیرد
تا زمانی که به کارفرمای خودتان بگویید در حال فکر کردن هستید، از نظر او کار قابل پذیرشی انجام ندادهاید و این اقدام ارزش زیادی نزد او نخواهد داشت. حتی در کودکی هم کسی ما را بهخاطر فکر کردن مورد تشویق قرار نداد اما کافی بود که دست به عمل بزنیم و صرفاً کاری انجام دهیم تا حمایت و توجه همگان به ما جلب شود.
۲. زیاد فکر کردن هیچوقت نشانه برتری نبوده
زیاد فکر کردن هیچوقت در جامعه و فرهنگ ما حسن و برتری محسوب نمیشده ولی سریعاً دستبهکار شدن و اقدام کردن، در هر حالتی مطلوب و خوشایند سایرین بوده است.
۳. زیاد فکر کردن رضایت چندانی نصیبمان نخواهد کرد
ما هر چقدر که فکر کنیم، رضایت چندانی نصیبمان نخواهد شد ولی کافیست که دست به عمل بزنیم. مهم نیست که کار چقدر منجر به نتیجه مطلوب شود، بههرحال ما از حداقل میزان ممکن رضایت فاصله خواهیم گرفت و سطح بالاتری از حس خوب را تجربه خواهیم کرد.
تمام این اتفاقات در کنار هم باعث شده که ما از صرف زمان برای شفافیت بیشتر صورتمسئله که از نوع فکر کردن و بیتحرکی هست، فراری باشیم و نوعی ترس و وحشت از انجام این کار در ذهنمان وجود داشته باشد.
اما هر چه زمان بیشتری برای دستیابی به شفافیت و وضوح در تعریف مسئله و مشکلی که در پی آن هستیم، صرف کنیم، بعدها منابع هدررفته کمتری خواهیم داشت و به شکل بهتر و کاراتری به آن هدف نهایی دست خواهیم یافت.
بنابراین از صرف وقت برای فکر کردن و یافتن مشکل و مسئله اصلی قبل از دست به اقدام زدن، ترسی به دل راه ندهید و قبل از دستیابی به شفافیت دستبهکار نشوید.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: