آسیب پذیری و ذهنیت قربانی ، دو نوع ذهنیت هستند که هر فردی ممکن است در زندگی خود یکی از آنها را به کار گیرد و شاید بسیاری از اوقات توجهی هم به این موضوع و نحوه تفکر و برخورد خود با مسائل و اتفاقات مختلف زندگی نداشته باشد. اما این دو نوع ذهنیت و انتخاب و بهکارگیری هرکدام از آنها میتواند تأثیری بزرگ بر زندگی ما داشته باشد.
بسیاری از ما ذهنیت قربانی داریم ولی از داشتن چنین ذهنیتی بیخبریم و شاید به آن بیتوجه هم باشیم. وقتی کسی ذهنیت قربانی داشته باشد، پیوسته از نظر انرژی کم خواهد آورد و این اتفاق، مسیر زندگی او را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
مهمترین مشخصه افراد با ذهنیت قربانی سرزنش کردن دیگران است. البته آنان شاید این کار خود را به چشم سرزنش نگاه نکنند و معتقد باشند که در حال توضیح اتفاقات و رویدادهای مختلف و درنهایت دلایل و عوامل آنها هستند.
این گروه از افراد هر اتفاق بدی که برایشان بیفتد و هر شکستی که بخورند، دیگران را مقصر اصلی خواهند دانست. کسی که در زندگی مشترک خود دچار مشکل شده، فردی که از محل کارش اخراج شده، دانشجویی که در دانشگاه عملکرد مناسبی نداشته، رانندهای که تصادف مهیبی کرده، کسی که از او کلاهبرداری شده و … هرکدام نمونههایی از افراد شکستخورده هستند. درصورتیکه هرکدام از این افراد دیگران را باعث این اتفاقات ناگوار و ناخوشایند بدانند و پیوسته در پی سرزنش آنان باشند، این موضوع نشانگر حاکمیت ذهنیت قربانی بر آنان است.
شاید شما فکر کنید موقعیتتان متفاوت از دیگران است. ولی اگر پیوسته در پی این هستید که از خودتان در مقابل دیگران دفاع کنید و آنها را متهم اصلی نشان دهید، شک نکنید که دچار ذهنیت قربانی هستید.
کسی که دارای ذهنیت قربانی باشد، پیوسته در پی فرار از دست دیگران و دیده نشدن در جمعهاست. البته این به معنای قوی نبودن نیست و ممکن است فرد از نظر شخصیتی قوی باشد ولی همچنان گرفتار ذهنیت قربانی هم باشد.
این دسته از افراد پیوسته خود را فداشده میدانند، دلشان برای خودشان میسوزد، احساس بدبختی دارند، به حال خودشان تأسف میخورند و فقط دیگران را سرزنش میکنند و آنان را عامل اصلی همه اتفاقات و رویدادهای بد میدانند. افرادی که گرفتار چنین ذهنیتی هستند، در اصل قربانی طرز فکر خود و داستانهایی هستند که در ذهنشان برای خود میسازند.
دوستی شما را به مهمانی دعوت نمیکند و اولین فکری که به ذهنتان میرسد این است که او عمداً این کار را کرده و قصدش استثنا کردن شما از دیگران و اثبات یک موضوع به شما بوده است. و این همان داستانی است که بر اثر داشتن ذهنیت قربانی و در موقعیتهای مختلف در ذهنتان ساخته میشود.
این ذهنیت ممکن است از سالها قبل در فرد وجود داشته باشد و احتمالاً به دلیل اتفاقاتی باشد که در گذشته رخ دادهاند و یا به خاطر رفتارهایی باشد که با او شده است. حتی ممکن است بسیاری از اطرافیان و دوستان هم با افکار و تصورات فردِ دارای ذهنیت قربانی موافق باشند ولی این موضوع اصلاً به معنای درست بودن این ذهنیت و بر حق بودن فرد نیست. به احتمال زیاد بسیاری از احساسات منفی حاکم بر افکار فرد ناشی از همین ذهنیت نادرست باشد.
اما آسیب پذیر بودن درست نقطه مقابل ذهنیت قربانی است. آسیب پذیری قرار دادن خود در معرض تجارب و احساساتی هست که در ما به وجود میآیند و پذیرفتن کامل آنهاست.
آسیب پذیر بودن نیاز به شجاعت دارد، شجاعت پذیرش احساسی که در ما به وجود میآید، احساساتی که در ذهن ما ساخته میشوند.
وقتی فردی در یک رابطه عاطفی عمیق درگیر باشد، بایستی آسیب پذیر باشد، چون در این رابطه حرفهایی خواهد شنید و کارهایی ممکن است توسط شخص مقابل انجام گیرد که باعث به وجود آمدن برخی احساسات و افکار منفی در او شود. ولی در صورتی که آن فرد دارای ذهنیت قربانی باشد، پیوسته در پی این خواهد بود که از برخی احساسات و افکار شکلگرفته فرار کند و آنها را تجربه نکند، همواره در تلاش خواهد بود تا فرد مقابلش را تحت کنترل و مدیریت خود درآورده و صرفاً سخنانی را از او بشنود که دوست دارد بشنود.
آسیب پذیر بودن به معنای خود را در معرض احساسات و اتفاقات و موقعیتها مختلف قرار دادن و پذیرفتن آنهاست. فارغ از اینکه آن اتفاقات و موقعیتها و احساسات، خوشایند یا ناخوشایند باشند.
فرد آسیب پذیر از بازخوردها و نظرات و انتقادات دیگران استقبال میکند و آنها را میپذیرد. چنین فردی شانهبهشانه منتقد خود در پشت یک میز مینشیند و سخنان او را با کمال میل میشنود و بههیچوجه از این موضوع برآشفته نمیشود و مقاومتی در این خصوص از خود نشان نمیدهد. او همواره به خودش و رفتارها و عملکردهای شخصیاش رجوع میکند و در تلاش برای اصلاح و بهبود رفتارهایش است.
از این رو اگر فردی در پی رشد، پیشرفت و توسعه فردی در زندگی شخصی خویش باشد، ناچار از اصلاح ذهنیت خود و تبدیل آن به یک ذهن آسیب پذیر است. در غیر این صورت با داشتن ذهنیت قربانی، همواره احساساتی ناخوشایند را تجربه خواهد کرد و در حال سرزنش دیگران خواهد بود و این رویکرد جز «اتلاف منابع بسیار، تحلیل بردن انرژی درونی و بیانگیزه کردن او در دست به عمل زدن و انجام اقداماتی اصلاحی و اثربخش»، نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
بهترین روش غلبه بر ترسها در زندگی
1 دیدگاه