موفقیت یا شادمانی، کدام را انتخاب می‌کنید؟

به احتمال زیاد شما هم همچون بسیاری از مردمان دنیا شادمانی را نتیجه موفقیت می‌دانید و موفقیت را لازمه شادمانی. این عقیده جزو فرهنگ اکثر مردمان کره زمین بوده و در گذر قرن‌ها پذیرفته شده و به حکمی قطعی تبدیل شده است. به همین خاطر هم افراد وقتی دنبال شادمانی باشند، تلاش می‌کنند تا به موفقیتی در زمینه موردنظرشان دست یابند؛ اما آیا واقعیت همین است و ما ناچار از دستیابی به موفقیت برای رسیدن به شادمانی هستیم؟

ابتدا نگاهی به تصویر ذهنی خودمان از موفقیت بیندازیم. به نظر اکثریت مردمان جوامع مختلف، افراد موفق کسانی هستند که ثروتی هنگفت، املاک زیاد، شرکت‌هایی بزرگ، طرفدارانی بسیار و شهرتی کم‌نظیر داشته باشند. همه این موارد هم نتیجه درآمدی بالا و ادامه‌دار است.

همه این پیش زمینه‌های ذهنی در نهایت به این موضوع ختم می‌شوند که موفقیت نتیجه پول زیاد و شادمانی هم نتیجه همان موفقیت هست. در نتیجه اگر کسی خواهان زندگی شاد هست ناچار باید به سمت کسب درآمدی هنگفت برود.

اما از نظر ما، شادمانی چه معنایی دارد؟ ما چه مواقعی بیشترین میزان شادمانی را تجربه می‌کنیم؟ آیا جز پول و درآمد روش دیگری برای کسب شادمانی وجود ندارد؟ این شادمانی در صورت کسب چه موفقیت‌ها و دستاوردهایی به حداکثر میزان خود خواهد رسید؟

آیا ما در زندگی به دنبال موفقیت هستیم؟ اگر هستیم چرا می‌خواهیم موفق شویم؟

آیا ما در زندگی به دنبال شادمانی هستیم؟ اگر هستیم چرا می‌خواهیم شادمان باشیم؟

بسیاری از تحقیقات نشانگر این موضوع هستند که نه تنها شادمانی معلول موفقیت نیست بلکه موفقیت نتیجه و حاصل شادمانی است. به این معنا که افرادی که شادمانی بیشتری در زندگی تجربه کنند و زندگی شادتری داشته باشند، به موفقیت‌های بیشتر و بزرگ‌تری هم دست خواهند یافت.

افراد بسیاری را می‌توان دید که با وجود کسب موفقیت‌های بسیار، داشتن شهرتی والا و ثروتی عظیم، دچار احساسات منفی متعددی هستند و احساس شادمانی به عنصری کمیاب در زندگی‌شان تبدیل شده است.

از این رو اولین گام در زندگی داشتن یک زندگی شاد و بعد از آن حرکت در جهت کسب موفقیت‌هایی بزرگ است. البته شادمانی هم احساسی نیست که ما در تمامی لحظات زندگی به دنبال آن باشیم. بلکه بسته به موقعیت و شرایط خودمان در پی این هستیم که احساساتی متناسب با آن موقعیت را تجربه کنیم.

اما شادمانی در نهایت احساسی است ساخته‌شده بر پایه افکار و ذهنیات ما و برای تجربه آن نیازی به عوامل خارجی نیست. از این رو این احساس همیشه در دسترسمان هست و برای تجربه آن جز مدیریت افکار و احساسات شخصی به ابزار دیگری نیاز نداریم.

بنابراین برای کسب شادمانی نیاز به دستاوردهای بزرگ نیست، نیاز به درک و فهم موضوعی نیست، نیاز به تأیید کسی نیست و در کل ما برای رسیدن به این هدف بی‌نیاز از عوامل خارجی هستیم.

اما موفقیت چیزی است وابسته به عوامل خارجی و مشروط به کسب دستاوردهایی بزرگ و رسیدن به اهدافی مشخص. به این دلیل موفقیت به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند تعیین‌کننده میزان شادمانی ما در زندگی باشد.

ما برای رسیدن به موفقیت نیازمند تعیین اهدافی مشخص و داشتن قوانینی معین هستیم و تا زمانی هم که دستیابی به آن اهداف با رعایت آن قوانین محقق نشده، احساس کسب موفقیت به ما دست نخواهد داد.

از نظر بسیاری تنها در صورت کسب چنین موفقیت‌های بزرگی است که ما به انسانی ایده‌آل که در ذهن داریم تبدیل خواهیم شد ولی بر خلاف آنچه فکر می‌کنیم بعد از رسیدن به اهداف موردنظر چنین حسی به ما دست نخواهد داد و همچنان به دنبال اهدافی بزرگ‌تر برای ارضای نیازهای درونی خودمان خواهیم بود.

من دوست دارم چیزی به دست آورم، چون می‌خواهم موفق باشم نه اینکه بخواهم شادمان‌تر باشم. من دوست دارم متحول شوم، می‌خواهم به یک هدف ارزشمند برسم و از این طریق موفقیتی را تجربه کنم.

اما رسیدن به موفقیت هزینه‌هایی دارد و اولین و مهم‌ترین هزینه آن تحمل دشواری‌ها و مشقت‌های مسیر کسب آن موفقیت است که نتیجه آن کاهش مقطعی شادمانی و حاضر بودن به هزینه‌کرد از کیسه شادمانی برای دست یافتن به هدف نهایی است.

ازاین‌رو ما در ابتدای مسیر باید توانمندی و مهارت مدیریت افکار و احساسات خود را کسب کنیم. در صورت نداشتن چنین توانمندی مهمی، در ادامه مسیرِ دستیابی به اهداف، احتمال در جا زدن و بازماندن از ادامه مسیر زیاد خواهد بود.

در صورتی که ما صرفاً با هدف دستیابی به شادمانی شروع به تلاش برای رسیدن به اهدافی خاص و موفقیت‌هایی بزرگ کنیم، با توجه به دشواری‌هایی که پیش می‌آید و کاهش شادمانی‌ای که در مسیر رخ می‌دهد، دچار نوعی تناقض خواهیم شد و این تناقض ما را از ادامه مسیر باز خواهد داشت.

به همین دلیل گام گذاشتن در مسیر موفقیت‌های بزرگ صرفاً با هدف کسب شادمانیِ بیشتر در زندگی، خود به مانعی برای رسیدن به اهداف تبدیل خواهد شد و همچون سدی بزرگ در این مسیر عمل خواهد کرد.

این شادمانی هست که باعث افزایش خلاقیت، انرژی و انگیزه می‌شود، این شادمانی هست که پیش‌نیاز کسب موفقیت‌های بزرگ است، نه موفقیت که پیش‌نیاز شادمانی باشد.

بنابراین ما در ابتدای گام گذاشتن در هر مسیری، لازم است ابتدا هدف و مقصد نهایی خودمان را از پیمودن آن مسیر مشخص کنیم و با چشمانی باز و ذهنی آماده شروع به پیمودن راه کنیم و همواره حواسمان باشد که شادمانی را هدف اصلی در مسیر کسب موفقیت‌های بزرگ و رسیدن به اهدافی ارزشمند قرار ندهیم که در این صورت تناقضی بزرگ در ذهنمان شکل خواهد گرفت و همین تناقض به مانعی در این مسیر تبدیل خواهد شد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

ذهنیت قربانی یا آسیب پذیری؟

بهترین روش غلبه بر ترسها در زندگی

چگونه در زندگی حس خوب داشته باشیم؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *