ما میخواهیم همچون مردمانی باشیم که از نظرمان بیشترین شباهت را به ما دارند و همین تمایل میتواند به وجود آورنده بسیاری از انگیزهها و از بین برنده بسیاری از امیدها باشد. ازاینرو انتخاب گروههای مرجع و توجهی که به آنها معطوف میکنیم، میتواند بیشترین تأثیر را بر کیفیت زندگی ما داشته باشد.
به نظر میرسذ میزان رضایت ما از زندگی با افزایش درآمد افرادی که شبیه ما بودهاند، کاهش مییابد. در مطالعهای که در دانشگاه کالیفرنیا انجام گرفت، محققان لینکی را در اختیار کارکنان دانشگاه قرار دادند که میتوانستند از طریق آن لینک به اطلاعات حقوق دریافتی همکارانشان دسترسی داشته باشند. اکثر افراد بعد از به دست آوردن این اطلاعات، میزان رضایتشان از شغلی که داشتند کاهش چشمگیری پیدا کرد. در واقع کارمندان با دیدن حقوق بالای همکارانشان حس بدی نسبت به شغل خودشان پیدا کردند و انگیزهشان را از دست دادند.
البته موقعیتهایی هم وجود دارد که ما با مشاهده افزایش حقوق دیگران، نسبت به افزایش حقوق خودمان امیدوارتر میشویم و به همین دلیل تلاش و کوششمان را در محل کار افزایش میدهیم.
در آزمایش دیگری که با حضور شرکتکنندگان آفریقایی – آمریکایی انجام گرفت، قرار بر این شد که افراد در یک آزمون ساختگی IQ شرکت کنند. بعد از اتمام آزمون و اعلام نمرات افراد، در کمال تعجب مشاهده شد وقتی نفر بغلدستی یک سفیدپوست بود و نمره فرد کمتر از او شده بود، میزان اعتماد به نفس کاهش مییافت ولی وقتی نفر بغلدستی یک سیاهپوست بود، نمره پایینتر باعث افزایش اعتماد به نفس میشد.
شاید نقطهای بهینه برای مقایسههای اجتماعی وجود داشته باشد. در برخی جایگاهها سود ما با نگاه از بالا به پایین افزایش مییابد و در جاهایی هم نگاه از پایین به بالا میزان رضایت ما را افزایش میدهد. برای مثال معمولاً داشتن یک دوست که وزن پایینتری دارد و غذای کمتری هم میخورد باعث خواهد شد که شما هم راحتتر وزن کم کنید.
انتخاب نُرمهای اجتماعی که توجه ناخودآگاهمان را به انتظارات به شکلی معقول تخصیص میدهد، باعث خواهد شد که توجهمان از مقایسههای رو به بالای غیرقابل دسترس که صرفاً منجر به ایجاد احساس بد در ما میشود، فاصله گرفته و به سمت اقدامات در جهت دسترسی به اهداف مطلوب و در نهایت افزایش میزان رضایت از زندگی پیش رود.
در کل، انتظارات در زندگی اهمیت زیادی دارند. ما میتوانیم بیشتر روی افرادی تمرکز کنیم که میخواهیم یا میتوانیم شبیهشان شویم؛ اما قبل از آن باید بهخوبی از این موضوع آگاه باشیم که احساس شادمانی و احساس بدبختی مسری هستند، به همین خاطر بهتر آن است که تمام تلاشمان را به کار بندیم تا اولی را بگیریم و از دومی اجتناب کنیم.
انتخاب گروههای مرجع یک مسئله اساسی و مهم در زندگی محسوب میشود. شبکههای اجتماعی همچون تلگرام و اینستاگرام در این خصوص انعطافپذیری بیشتری به ما میدهند تا بتوانیم گروههایی را که مطلوب ما هستند انتخاب کنیم و با آنها همراه شویم. گروههایی که بیشتر دوست داریم تا رفتارهایشان را کپی کنیم و همچون آنها شویم.
اما باید حواسمان باشد. اگر اعضای گروهی که در آن عضو شدهایم، همگی دوندگان دوی ماراتون حرفهای یا قهرمانان بدنسازی باشند، این موضوع بیشتر باعث ناامیدی، سرخوردگی و در نهایت کاهش میزان رضایت ما از زندگی خواهد شد.
با تلاشی کوچک و کمی آزمون و خطا میتوان ایدهآلترین گروههای مرجع را یافت و در آنها عضو شد. این کار باعث باز تخصیص بهینهتر توجه ناخودآگاه و در نهایت افزایش شادمانی و رضایت از زندگی خواهد شد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
۴ روش برای مدیریت توجه ناخودآگاه با هدف افزایش شادمانی