در یادداشت قبلی از مجموعه یادداشتهای در مسیر تفکر نقادانه، در مورد بحث یا مباحثه نوشتم و توضیح دادم که منظور از بحث در تفکر نقادانه چیست. در همان یادداشت اشاره شد که هر بحثی متشکل از مجموعهای از استدلالهاست. برای بررسی یک مباحثه و ارزیابی آن ما باید در پی این باشیم که تکتک استدلالهای مطرحشده در آن بحث را بررسی و ارزیابی کنیم؛ اما چگونه میتوانیم یک استدلال را در میانه یک بحث تشخیص دهیم؟
در زندگی واقعی و در مباحثات روزمره قانون و اصول سفتوسخت و مشخصی برای تشخیص استدلال وجود ندارد بلکه ما ناچار از توجه به بافت و ترکیب عناصر مختلف بحث هستیم تا بتوانیم استدلالها را تکبهتک تشخیص داده و مورد بررسی قرار دهیم.
ابتداییترین و اصولیترین روش برای ارزیابی یک مباحثه، تشخیص تکتک استدلالها، تبدیل آنها به شکل استاندارد و در نهایت بررسی هر استدلال در شکل استاندارد بر اساس اصول منطق هست.
اما شکل استاندارد استدلال چگونه هست؟
هر استدلال در سادهترین، استانداردترین و اولیهترین شکل بهصورت چندین فرض بهعنوان مقدمه و در نهایت یک ادعا یا نتیجه بهعنوان هدف استدلال مطرح میشود. پس شکل استاندارد یک استدلال را میتوان به این صورت نشان داد:
فرض ۱
فرض ۲
فرض ۳
…
فرض n
——————
نتیجه/ادعا
درصورتیکه ما بتوانیم تمامی استدلالهای مطرحشده در یک مباحثه را به این شکل درآوریم، گام مهمی در جهت ارزیابی نقادانه آن مباحثه برداشتهایم و بعد از آن میتوانیم به شکل بهتری استدلالها را مورد بررسی قرار دهیم.
در مباحث واقعی چنین ساختاری در عمل مشاهده نمیشود اما میتوان با تمرین و تکرار و از طریق یافتن سرنخهایی، فرضها و نتایج یا ادعاها را به این شکل استخراج کرد. برای مثال اگر با عباراتی نظیر ازآنجاکه، با فرض اینکه، ازاینرو، بر این اساس، به نظر میرسد، با توجه به موارد گفتهشده، در نهایت و … روبرو شدیم، میتوان به این نکته پی برد که به احتمال زیاد با یک استدلال مواجه هستیم.
موانع و دشواریهای دیگری که در تشخیص یک استدلال و مفروضات و نتیجه و ادعای حاصل از آن وجود دارد عبارتاند از:
- همیشه نتایج/ادعاها در انتهای استدلال مطرح نمیشوند.
- تمامی فرضیات در متن مطرح نمیشوند و گاهی اوقات در خود استدلال مستتر هستند که بایستی این موضوع همواره مدنظر قرار گیرد.
- همیشه استدلالها به شکلی مستقل و جدا از هم مطرح نمیشوند، بلکه گاهی چند استدلال به شکل ترکیبشده مطرح میشود که برای بررسی نیازمند این هستیم که آنها را از هم جدا کنیم.
با توجه به موارد گفتهشده، برای تبدیل شدن به یک متفکر نقاد در گام اول لازم هست که با تمرین و تکرار، مهارت بازسازی استدلالها به شکلی ابتدایی و استاندارد را یاد بگیریم تا به تدریج مهارت تفکر نقادانه و خواندن و درک مطلب را در خودمان افزایش دهیم. این کار بهمرور باعث خواهد شد نهتنها در استدلال و تفکر مسیر رو به رشدی را طی کنیم بلکه در ارزیابی افکار و مباحث مطرحشده توسط دیگران هم به توانمندی بالایی دستیابیم.
میتوانید روی این لینک بزنید و وارد کانال تلگرامی یادداشتها شوید
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
تفکر نقادانه چیست؟ | توانمندیهای یک متفکر نقاد