من زیاد اهل نصیحت کردن و توصیه به دیگران نیستم، وقتی هم که در اینجا مینویسم هدفم بیشتر به اشتراک گذاشتن آموختههای اخیرم با دوستان و عمق بخشیدن به این یادگیریهاست. اما این روزها بیش از هر زمان دیگری از بقیه میشنوم که به کسانی که شاید چیزی بیشتر از آنها میدانند یا میخواهند نکتهای را به آنان یادآوری کنند، به شکلی مستقیم و غیرمستقیم میگویند: «من خودم بهتر و بیشتر از تو میدانم».
به لطف گسترش بیش از پیش حضور شبکههای اجتماعی در متن و حاشیه زندگی مردمان روزگار مدرن، به زعم خود انسانها، خبر، اطلاعات، دانش و موضوعی وجود ندارد که از آن مطلع نباشند. خبرها و اطلاعات در گروهها و کانالها و صفحات با چنان حجم و سرعتی بازنشر میشوند که انگار ذهن تمام انسانها پیوسته از روی هم کپیبرداری میشود و حرفها مدام تکرار میشوند و همزمان توهم دانستن به آنان دست میدهد.
در این میان اگر کسی هم بخواهد حرفی غیر از آنچه در دنیای دیجیتال پیوسته تکرار میشود بزند، دیگران چنان شتابزده و عجول شدهاند که فرصتی برای نشستن پای صحبتهای او و گوش سپردن به گفتههایش پیدا نمیکنند. انگار که هر انسانی را به چشم صفحهای در شبکههای اجتماعی میبینند که هر وقت بخواهند میتوانند با اشاره انگشتی آن را رد کنند و به سراغ صفحهای دیگر و فردی متفاوتتر بروند.
این روزها بیصبری و کمحوصلگی را بیش از هر زمان دیگری در میان دوستان و همکاران و سایر آشنایانم میبینم. انگار کسی فرصت ندارد تا جمله فرد مقابلش تمام شود و بعد او به سراغ این برود و بگوید که من بیشتر و بهتر از تو میدانم. من از آنچه تو میخواهی بگویی بهخوبی آگاهم. حتی اگر فرد چندان اطلاعی هم از آن موضوع نداشته باشد، با چنان سرعتی از تیتر یا بخش ابتدایی متنها و صحبتها، انتهای آن را حدس میزنند که مستقیم پیوند میدهند به آن چیزهایی که از قبل میدانستهاند.
به نظر میرسد مشکل تنها ندانستن نباشد بلکه مشکل بزرگتری به نام عمل نکردن هم وجود دارد. همه برای خودشان اساتید توسعه فردی، روانشناسی، کسب و کار، تربیت فرزند، فروش و بازاریابی و … شدهاند. همه میتوانند از هر تخصصی حرفی بزنند و رد شوند و فرصت ندهند که دیگرانی که شاید متخصص واقعی باشند، حتی دهان باز کند.
اما آنچه امروز شاید همه ما به نوعی در آن دچار کمبود هستیم، عمل کردن است. به نظر میرسد ظرفیت مشاهدهای و گفتاری ما خیلی بیشتر از ظرفیت شنیداری و اقدامی از ما کار میکشد، به همین خاطر فرصتی برای مطالعه و شنیدن، فکر کردن به آنچه میشنویم و میخوانیم و در نهایت عملی کردن آموختههایمان باقی نمیماند. ایکاش تلاش کنیم آنقدری که در حال خواندن محتوای تکراری در شبکههای اجتماعی هستیم، فرصتی هم برای مطالعه کتابها و محتواهای ارزشمندتر و صرف وقت و انرژی برای عملی کردن آن آموختهها، تخصیص دهیم. مطمئناً در این صورت خواهیم توانست زندگی پربارتری برای خودمان و اطرافیانمان رقم بزینم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: