من هم گاهی خسته می‌شوم و اشتیاقم کمتر می‌شود…

به نظر می‌آید این یک جمله واضح و منطقی باشد، اما در عمل افراد رویکرد دیگری در پیش می‌گیرند، انگار که قرار هست اتفاق دیگری بیافتد. وقتی صبح از خواب بیدار می‌شویم یا وقتی زمان برنامه‌ریزی برای شکل دادن به عادتی جدید یا شروع پروژه‌ای تازه فرامی‌رسد، این قانون در ذهنمان به شکلی کامل رنگ می‌بازد.

آن موقع هست که افراد طوری برنامه می‌چینند، طوری روی اراده و اشتیاق خودشان حساب باز می‌کنند که انگار به منبعی پایان‌ناپذیر از آنها دسترسی دارند. گویی نه انرژیشان ته خواهد کشید، نه سطح اشتیاقشان تغییری خواهد کرد و نه اراده تحلیل خواهد رفت.

اما موضوع این است که اراده، اشتیاق، خویشتن‌داری و انرژی همگی منابعی هستند محدود و به سادگی پایان‌پذیر. همه ما ممکن است در مقطعی از زندگی و کار، خسته شویم، کم بیاوریم یا اصلاً دست از کار بکشیم. پس چه بهتر خواهد شد اگر طوری برنامه‌ریزی کنیم که جایی که در آن کم می‌آوریم و خسته می‌شویم همان انتهای کار باشد یا جایی از کار که برای این خستگی و تجدید قوا برنامه‌ریزی کرده‌ایم.

برای رسیدن به این هدف باید حواسمان باشد که اراده و خویشتن‌داری خودمان را برای کارهایی که چندان اهمیتی ندارند یا در روند کلی رسیدن به اهدافمان چندان تأثیرگذار نیستند، هدر ندهیم. بهتر است در مصرف آنها تا جای ممکن صرفه‌جو و محتاط باشیم.

من هر روز می‌نویسم، هر روز پستی منتشر می‌کنم، هر روز کتاب می‌خوانم، هر روز پادکست گوش می‌کنم، هر روز برای یادگیری زبان انگلیسی وقت صرف می‌کنم، هر روز متمم می‌خوانم، اما تمامی این کارها اولویت‌بندی شده‌اند و قرار هست که منابع اراده و خویشتن‌داری بر اساس اولویتی که هر کدام از این کارها دارند، صرفشان شوند و اگر جایی از نظر منابع دچار کمبود شدم، آن کارهایی حذف شوند که کمترین اولویت را دارند.

پس اولویت‌بندی کارهای روزمره اولین گام در جهت مدیریت منابع انرژی، خویشتن‌داری و اراده هست و بعد هم تلاش حداکثری در رعایت این اولویت‌بندی به بهترین شکل ممکن.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

من از هیچ‌کس بهتر نیستم

زیاد است یا کم؟

حس ناخوشایند حاصل از بینا شدن یک فرد نابینا

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *