تصور کنید ماشینی به اسم دوست من هست و سند به نام او خورده و بعد من بیایم و ادعا کنم که این ماشین متعلق به من هست و دوستم به زور آن را از من گرفته. در این صورت اصولاً بایستی مجری قانون با مراجعه به اسناد و مدارک رسمی، در خصوص درستی یا نادرستی ادعای هر کدام از ما نتیجهگیری کند. اما اینکه قاضی بیاید و بدون توجه به اسناد و مدارک رسمی موجود، از ما بخواهد که در خصوص ادعاهای خودمان بحث کنیم و تلاش کنیم قاضی را قانع کنیم تا او در این خصوص نتیجهگیری کرده و حکم نهایی را صادر کند، در حال تلاش برای ایجاد یک مناقشه نابرابر و به وجود آوردن یک تعادل کاذب هست. اما رسانهها چطور از این تکنیک برای گمراه کردن ما استفاده میکنند؟
در نظر بگیرید که بعد از مطالعات، تحقیقات و آزمایشهای متعدد علمی و مستند، یک واکسن با دریافت مجوزهای لازم از مجامع علمی، موفق به اخذ تأییدیه نهایی میشود. حال گروهی ادعا میکنند که این واکسن نه تنها بیفایده بوده، بلکه مطمئناً عوارض و مضرات چشمگیری به همراه خواهد داشت. به همین خاطر بهتر است هیچ کس از این واکسن استفاده نکند.
روش درست این خواهد بود که ادعاهای غیرعلمی کاملاً نادیده گرفته شده یا با ارائه اسناد علمی مربوط به واکسن، به کلی ابطال شوند. حال وقتی رسانهای با خبررسانی غیراستاندارد خود در پی این برمیآید که دو طرف را در مواضعی مشابه نشان دهد و تعادلی میان آنها به وجود آورد، در واقع منجر به ایجاد خطای ذهنی در مخاطب و اشتباه در قضاوت خواهد شد.
در مجموع، برابر فرض کردن مواضع دو طرف و ایجاد مناقشه نابرابر، روشی نادرست خواهد بود که جز منحرف کردن ذهن مخاطب و ایجاد شبهه در نتایج علمی و مستند نتیجهای در بر نخواهد داشت. از این رو لازم است هنگام قرار گفتن بر سر دوراهیهای مختلف پذیرش موضع یک گروه و رد ادعاهای گروه دیگر، در خصوص برابری و مشابهت مواضع دو گروه دقت و توجه کافی را به کار گیریم تا بازیچه دست رسانهها نشویم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: