مغالطه کامل نامیسر زمانی اتفاق میافتد که با وجود دو یا چند راهحل برای یک مشکل به این دلیل که هیچکدام از راهحلها کامل و بیعیبونقص نیستند، پذیرفته نشوند و همگی رد شوند.
بهعبارتدیگر مغالطه کامل نامیسر یا مطالبه راهحل بیعیبونقص بر این فرض نادرست متکی است که چون بعد از استفاده از راهحلی، بخشی از مشکل حلنشده باقی میماند، پس نباید از آن راهحل استفاده کرد. درحالیکه در بیشتر اوقات اگر بخواهیم منتظر پیدا شدن راهحل و گزینه بیعیبونقص و کامل باشیم، عملاً فلج میشویم و هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم و در نهایت این رویکرد به بیعملی و انفعال منتهی خواهد شد.
از جمله نمونههای این مغالطه را میتوان در مثالهای زیر مشاهده کرد:
- چرا دولت آمریکا سعی میکند دسترسی مردم را به کلینیکهای سقط جنین محدود کند؟ حتی اگر دولت در این کار موفق شود، زنانی که بخواهند بچهشان را بیندازند میتوانند به اروپا سفر کنند. (+)
- ما خواهان دموکراسی هستیم، اما دموکراسی حقیقی! یعنی دموکراسیای که پیش از آن جامعه به رشد سیاسی و اجتماعی بالا دست پیدا کرده باشد، مانعهای فرهنگی کاملاً برطرف شده باشند، و کشور ما به یکی از ده قدرت اقتصادی برتر دنیا تبدیل شده باشد. (+)
- داروی جدید قلب، عوارض متعددی بر سیستم عضلانی بدن دارد و به همین خاطر نباید تولید و مصرف شود.
- من انگیزهای برای شرکت در انتخابات ندارم، زیرا هیچیک از نامزدها دارای تمام شرایط مطلوب نیستند. (+)
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: