مغالطه پهلوان پنبه یا مغالطه آدمک پوشالی

مغالطه پهلوان پنبه زمانی رخ می‌دهد که در مواجهه با یک استدلال، آن را به بدترین و ضعیف‌ترین شکل ممکن تفسیر کنیم تا بتوانیم به‌راحتی ردش کرده و دلایلی در خصوص عدم پذیرش آن ارائه کنیم.

به‌عبارت‌دیگر مواجهه با یک پهلوان پنبه که از نظر جسمانی بسیار ضعیف و ناتوان است، خیلی راحت‌تر از ایستادن در برابر پهلوان اصلی و مقابله با اوست. اما افراد گاه به دلیل ضعف خودشان ترجیح می‌دهند با همان پهلوان پنبه طرف شوند و بعد از آن احساس پیروزی کنند.

آدمک پوشالی هم، آدمکی است که از پوشال ساخته شده و صرفاً در هنگام تمرین و آمادگی برای مبارزه از آن استفاده می‌شود و عملاً مقابله و مواجهه واقعی با آن و شکست دادنش نمی‌تواند چندان افتخاری به بار آورد.

ازاین‌رو بهتر است درصورتی‌که قصد داریم به شکلی واقع‌بینانه و اصولی و منطقی با یک استدلال مواجه شویم و از طرفی از درستی و عقلانیت موضع خودمان مطمئن هستیم، تحت هر شرایطی تلاش کنیم، قوی‌ترین و منطقی‌ترین استدلال ممکن را برای طرف مقابل در نظر بگیریم و با آن استدلال قوی مقابله کنیم. این کار همان اصل نیک‌نگری است. به این معنا که حتی اگر ضعف‌هایی در استدلال طرف مقابلمان وجود دارد، تلاش کنیم قوی‌ترین استدلال را در نظر بگیریم و استدلال خودمان را در برابر آن شکل قوی مطرح کنیم.

البته ارتکاب مغالطه پهلوان پنبه همیشه به شکلی عمدی و از روی غرض‌ورزی اتفاق نمی‌افتد، بلکه ممکن است جهل هم باعث ارتکاب چنین مغالطه‌ای بشود.

یکی از شکل‌های مرسوم ارتکاب این مغالطه، رفتن به سمت افراط یا تفریط در تفسیر یک استدلال است. به این معنا که وقتی استدلال اولیه شکلی متعادل دارد، مقابله با آن کاری دشوار است برای همین فرد ترجیح می‌دهد به شکلی افراطی آن را تفسیر کند. در این صورت مقابله با آن کاری آسان یا نه چندان دشوار خواهد بود.

برای مثال موارد زیر را در نظر بگیرید:

استدلال: نباید حیوانات را به این سادگی و برای تأمین غذای خودمان بکشیم. چون حیوانات هم مثل ما احساس دارند و درد را حس می‌کنند.

پاداستدلال: اشتباه می‌کنی، انسان‌ها و حیوانات نه‌تنها شباهتی به هم ندارند بلکه انسان‌ها از نظر تعقل، دین‌داری، هنرمندی و یادگیری، خیلی برتر و والاتر از حیوانات هستند.

 

استدلال: به نظرم اگر دولتمردان در سیاست خارجی خودشان کمی انعطاف به خرج دهند و به شکل واقع‌بینانه‌تری با کشورهای دیگر مواجه شوند، بتوانند امتیازات بهتری از آنان بگیرند و منافع ملی را به شکل اثربخش‌تری تأمین کنند.

پاداستدلال: چطور می‌توانی این‌قدر خودفروخته باشی؟ یعنی به‌خاطر به‌دست‌آوردن امتیاز احداث چند کارخانه و تولید باکیفیت‌تر چند کالای بی‌اهمیت، راضی می‌شوی که هویت و کشورت را به ثمن بخس ببخشی؟

 

شکل دیگر مغالطه پهلوان پنبه به این صورت است که وقتی فرد یا گروهی می‌خواهند با عقیده یا جریانی مقابله کنند که طرف‌داران و مدافعان متعددی دارد، به سراغ ضعیف‌ترین و شاید غیرمنطقی‌ترین طرف‌داران آنها می‌روند و شروع به نقد مواضع و استدلال‌های آن گروه می‌کنند.

برای مثال کافی است یکی از طرف‌داران حزب، گروه یا جریان، کاری غیراخلاقی انجام دهد یا موضعی غیرمنطقی بگیرد، وقتی مخالفان همان یک کار یا موضع‌گیری را به کل آن گروه نسبت دهند و از آن برای رد تمامی مواضع و استدلال‌های آن گروه استفاده کنند، در واقع مرتکب مغالطه پهلوان پنبه شده‌اند.

مغالطه پهلوان پنبه را در میان بحث‌هایی که در جمع‌های خانوادگی و دوستانه در خصوص مسائل اقتصادی و سیاسی شکل می‌گیرد هم می‌توان شاهد بود. وقتی‌که افرادی با کمترین سواد سیاسی و اقتصادی چنان حرف‌ها و مواضع وزرا و مدیران کشور را نقد می‌کنند که انگار مقامات به کل از هیچ‌کدام از اصول و قوانین و راهکارها اطلاع ندارند. البته نمی‌توان نافی خطاها و اشتباهات بسیاری از مدیران و حتی صاحب‌نظران بود اما مطمئناً نقد و مقابله با آن خطاها و استدلال‌ها کار هر فردی با هر سطح سواد و تخصصی نیست و نیاز به حداقل دانش و آگاهی تخصصی و داشتن اشراف به مسئله و مشکل هم دارد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

مغالطه یا همان مغلطه چیست؟

مغالطه توسل به باور عمومی یا Appeal to belief fallacy

مغالطه توسل به سنت یا Appeal to Tradition Fallacy

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *