مغالطه مصادره به مطلوب یا Begging the Question Fallacy

اگر در یک استدلال، دلیلی که برای اثبات نتیجه آورده می‌شود، از همان نتیجه حاصل شده باشد، در این صورت مغالطه مصادره به مطلوب رخ داده است.

در واقع شکل کلی یک استدلال به این صورت است که در ابتدا یک سری مقدمات که به‌صورت پیش‌فرض و بر اساس نظر افراد، درست و منطقی هستند مطرح می‌شود و سپس بر اساس این مقدمات، نتیجه نهایی به دست می‌آید. در برخی از استدلال‌ها آنچه قرار است در نتیجه نهایی تأیید شود، به‌عنوان مقدمه در نظر گرفته می‌شود و این همان مغالطه مصادره به مطلوب است.

گاهی اوقات مغالطه مصادره به مطلوب با استفاده از عبارات و جملات پیچیده و گاه کلمات تخصصی بیان می‌شود تا تشخیص مغالطه دشوارتر شود.

برای مثال استدلال‌های زیر را در نظر بگیرید.

  • مطمئنم که بابک یک قاتل هست. چون او بود که امیر را کشت.
  • افرادی که دستشان به دهانشان می‌رسد، باید به فقرا کمک کنند. چون راهکار عاقلانه و منطقی این است که کسانی که سهم بیشتری از مال و ثروت در این دنیا نصیبشان شده است، بخشی از آن را به کسانی که نیازمند آن هستند ببخشند.
  • خدا وجود دارد. چون در کتاب مقدس به‌صراحت به این موضوع اشاره شده و ازآنجایی‌که کتاب مقدس، کتاب خداست، امکان ندارد در آن دروغ گفته شود.
  • قاچاقچیان مواد مخدر همگی باید اعدام شوند، چون کسانی که تجارتشان بر پایه نابود کردن زندگی دیگران هست، حق زندگی ندارند.

برای شناسایی مغالطه مصادره به مطلوب، بهتر است ابتدا مقدمات و نتیجه یک استدلال را مشخص کنیم و در مرحله بعد این مسئله را بررسی کنیم که آیا بدون پذیرش نتیجه و با رد کردن آن، امکان پذیرش مقدمات وجود دارد یا نه. درصورتی‌که با قبول نکردن نتایج، مقدمات هم نقض شوند، در این صورت استدلال حاوی مغالطه مصادره به مطلوب است.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

مغالطه یا همان مغلطه چیست؟

مغالطه علت جعلی یا False Cause Fallacy

مغالطه تعمیم شتابزده یا Hasty Generalization Fallacy

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *