هفته پیش با معرفی شاهین کلانتری عزیز کتاب «از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم» نوشته هاروکی موراکامی را خواندم. این کتاب اولین کتاب از این نویسنده بود که مطالعه میکردم و جذابیت بسیار زیادی برایم داشت.
هاروکی موراکامی در این کتاب به موضوع دویدن پرداخته است. او در حدود سی و سه سالگی تقریبا همزمان با نوشتن رمان، ورزش دو را هم شروع کرده و اکنون بیش از سی سال است که هر روز میدود و مداومت، نظم و پشتکار خاصی در این کار دارد.
اراده و نظم او در دویدن و ورزش به تنهایی میتواند برای بسیاری از افراد آموزنده و الهامبخش باشد.
علاقه موراکامی به ورزش دو به قدری هست که مدام در مسابقات دو ماراتون و سه گانه شرکت میکند و اتفاقاً نتایج خوبی هم کسب میکند.
او هر روز حدود نه کیلومتر میدود و حتی یک بار به تنهایی و در گرمای تابستان یونان موفق شده فاصله بین آتن و ماراتن را طی کند.
معرفیهای مختلفی از کتاب او در فضای وب وجود دارد. یک مورد از آنها را میتوانید از طریق لینک مقابل مطالعه کنید. (+)
اخیراً وبسایت ترجمان هم ترجمه مصاحبهای با هاروکی مواراکامی را منتشر کرده است که آن مطلب هم از طریق این لینک قابل دسترسی است.
اما هدف من از نوشتن این یادداشت، اشاره به یکی از موقعیتهای هاروکی موراکامی در یک مسابقه دو و موضوعی هست که به آن اشاره کرده و به نظرم قابل تأمل است.
این موضوع مربوط میشود به یکی از داستانهای مربوط به مسابقات دویی که هاروکی موراکامی در آن شرکت کرده و در حال دویدن است.
هوا خیلی سرد است و مواراکامی تنها یک شورت و رکابی پوشیده و به دلیل عدم تمرین کافی و نداشتن آمادگی لازم، از نظر بدنی کم میآورد و تحت فشار قرار میگیرد.
موراکامی قبل از شروع مسابقه، به خاطر آمادگی خود احساس غرور میکرد و تا حدودی هم از این موضوع مطمئن بود.
وقتی که در میانه مسابقه فشار بیش از حدی به او میآید و به سختی در حال طی مسیر است، به نکتهای اشاره میکند که برای همه میتواند آموزنده باشد.
نویسنده در اینجا مینویسد: «میان اطمینان نابه جا و غرور به جا فاصلهای هست به نازکی برگ گل.»
ما انسانها بسیاری از اوقات قادر به تشخیص این فاصله نیستیم و محل و جایگاهی را که در آن قرار گرفتهایم اشتباه تخمین میزنیم.
زیاد پیش میآید که افرادی از آمادگی و توانایی خود در بسیاری از موقعیتها مطمئن باشند ولی وقتی که گام در میدان مبارزه میگذارند و زمان عملی کردن ادعاها فرامیرسد، میبینند که اطمینانی که داشتند نابجا بوده و باید بیشتر تلاش کنند و آمادگی بیشتری کسب کنند.
افرادی هم هستند که با یک موفقیت مغرور میشوند و موقعیت قبلی خود را فراموش میکنند.
در حالی که بهتر است سعی کنیم همیشه نسبت به جایگاهی که داریم فروتن و متواضع باشیم و اگر غروری هم داریم، غرور به جا و متناسب با جایگاه و توانمندیهایمان باشد.
به نظرم بهتر است قبل از اینکه در زمینهها و موقعیتهای مختلف دچار شکست و سرخوردگی شویم، از هر موقعیت و امکانی به درستی استفاده کنیم تا به شناخت بهتر و بیشتری از خودمان توانمندیهایمان دست پیدا کنیم. همچنین تا حد امکان تلاشمان بر این باشد که بیشازاندازه گرفتار اطمینان و غرور نابه جا نشویم که فاصله بین اطمینان نا به جا و غرور به جا به نازکی برگ گل است.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
شما به چه کسانی حسادت میکنید؟