همانطور که قبلاً هم اشاره کردهام، ما برای یادگیری یک مهارت یا ساختن یک عادت، ناگزیر از تلاش در جهت ساختن یک مسیر نورونی مرتبط با آن مهارت یا عادت و در نهایت تقویت آن مسیر هستیم. نقطه اتصال نورونها به همدیگر همان سیناپسها هستند و هر چه عبور جریان الکتریکی از نورونی به نورون دیگر با روانی و سهولت بیشتری انجام گیرد آن مهارت یا عادت موردنظر بیشتر تقویت شده و بهتر ساخته میشود.
البته که ما به شکلی آگاهانه در خصوص رشد سیناپسها تصمیم نمیگیریم و از این طریق نقشی مستقیم در تقویتشان نداریم. اما دو عامل هستند که مهمترین نقش را در تقویت سیناپسهای مرتبط با یک مهارت یا عادت بر عهده دارند.
اولین عامل همان تکرار هست که مسیر نورونی را به مرور تقویت میکند. عامل دوم هم هیجانات هستند که با سرعت بیشتری بر رشد سیناپسها و روان شدن جریان الکتریکی میان نورونها تأثیر میگذارند.
البته، برای ما بسیاری از اوقات تکرار کسالتبار و خستهکننده هست اما میتوان تا حد زیادی از اثربخشی آن مطمئن بود و امیدوار به یادگیری بهتر و بیشتر. در این میان دخالت دادن هیجانات و عواطف همچون کیمیایی عمل میکند و باعث افزایش چشمگیر اثربخشی میشود.
برای نمونه کافی است شعری حاوی مضمونی عاشقانه باشد و قصد ارسال آن برای محبوبی را داشته باشید. در این صورت آن شعر به بهترین شکل ممکن و برای مدتی طولانی در ذهنتان ماندگار خواهد شد. اما کافی است قصد کنید یک سری عبارات انگلیسی را به خاطر بسپارید. در این صورت چارهای جز تکرار و استفاده مداوم از آن عبارات برای یادگیری هر چه بهتر نخواهید داشت.
به خاطر وجود همین مکانیزم هست که تجربه کردن یک حادثه تلخ یا یک احساس خوب در نتیجه دستیابی به یک موفقیت کوچک در دوران کودکی کافیست تا اقدام اول به عنوان اقدامی استرسزا و اقدام دوم به عنوان اقدامی خوشایند برای همیشه در ذهنتان حک شود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
دلیل عطش سیری ناپذیر انسان برای کسب احترام و موقعیت اجتماعی