ما بسیاری از رفتارهایمان را در طول روز از سر عادت انجام میدهیم. از صبح که بیدار میشویم تا شب که میخوابیم این رویه ادامه دارد. حتی در مسافرت هم بسیاری از کارهایمان را مثل یک ربات و بر اساس قالبها و رویههای ذهنی که قبلا تعیین کردهایم، انجام میدهیم.
معمولاً توصیه میشود برای بالا بردن میزان خلاقیت و داشتن ذهنی خلاق تا حد امکان کارها را به شکل یکنواخت و تکراری انجام ندهیم و سعی کنیم نوآوریهایی هرچند بسیار کوچک در نحوه انجام امور روزانهمان به وجود بیاوریم.
برای مثال هرروز در صورت امکان سعی کنیم با ایجاد تغییری کوچک، از مسیر جدیدتری به محل کارمان برویم و یا اینکه ساعت خودمان را بعضی روزها به دست راستمان ببندیم و یا هر کار متفاوت دیگری که میتواند تغییری جزئی در رویههای تعیینشده ذهنیمان به وجود آورد.
هرکدام از این اقدامات کوچک میتواند روشی برای فرار از روزمرگیها و تقویت نوآوری و ابتکار باشد.
حتی توصیه میشود دلیل انجام کارهایی را که مدام در حال تکرار آنها هستیم هرچند وقت یکبار از خودمان بپرسیم. شاید به دلیل شرایط خاص در گذشته تصمیم گرفتهایم کاری را به روشی خاص انجام دهیم که اکنون دیگر آن شرایط برقرار نیست و یا روشها و ابزارهای بهتری برای انجام کارها به وجود آمده است.
برای مثال ما عادت کردهایم برای سفرهای پرتکرار درون و برونشهری که معمولاً به صورت مداوم انجام میدهیم، مسیری خاص را طی کنیم و توجهی به نزدیک بودن و بهینه بودن این مسیر نداریم. ولی این روزها باوجود نرمافزارهای مسیریابی مختلف ازجمله Waze و Google Map میتوانیم بهینهترین مسیر را بر اساس مبدأ و مقصدمان تعیین کنیم. شاید با این کار بتوان مسیر خیلی زیباتر، بهتر و نزدیکتری یافت.
به نظرم کارهای مشابه این مثال در زندگی ما زیاد هست که میتوانیم مجدداً نحوه و روش انجام آنها را بررسی کرده و در صورت نیاز موردبازنگری قرار دهیم.
این روزها هرچه بیشتر با پسر سهسالهام وقت میگذرانم و باهم حرف میزنیم، بیشتر متوجه این پیشزمینهها و قالبهای ذهنیام میشوم. مغز و فکر کودکان مانند یک صفحه سفید است و هیچ پیشزمینه و محدودیتی که ما برای خودمان ساختهایم در آن وجود ندارد. برای همین دوست دارند دلیل انجام کوچکترین کارها را هم بدانند و این کنجکاوی انتها ندارد.
سعی میکنم تا حد امکان محدودیتها و رویههای غیرضروری را که ما برای خودمان درست کردهایم به او تحمیل نکنم. اینگونه شاید او روش بهتری برای انجام بعضی کارها پیدا کند. از طرفی هم تلاش میکنم پاسخ سؤالهایش را تا حد امکان درست و باحوصله بدهم.
همین سؤال و جوابها باعث شده است که به دلایل انجام خیلی از کارهایم فکر بکنم و البته بعضیاوقات روشهای بهتری هم برای انجام امور به ذهنم برسد. همچنین با این روش میتوان به بیهوده بودن انجام بعضی کارها پی برد.
وقتی کاری انجام میدهم، امیرعلی علت انجام آن کار را میپرسد و با قرار دادن یک چرا در مقابل هرکدام از دلایل انجام کارها که من در پاسخ بیان میکنم، یک سؤال جدید درست کرده و میپرسد و آنقدر این کار را ادامه میدهد تا قانع شود. این نوع کنجکاوی و رویه طرح پرسش برای همه مسائل و موضوعات از جمله احساسات هم وجود دارد.
این پرسش و پاسخها برای من خیلی خوشایند هستند. پیشنهاد میکنم شما هم تا حد امکان این نوع پرسشها را با خودتان مطرح کنید و به پاسخهای خودتان فکر کنید. بهاحتمالزیاد به نتایج و نکات جالب و قابلتأملی پی خواهید برد.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
لزوم بازنگری در افکار و عقاید قدیمی
فکر کردن به “چرایی”های زندگی چیزی است که به مرور زمان از یاد بردهایم (البته اگر قبلا به آن فکر میکردیم!)
همنشینی با کودکان و بمباران شدن با پرسشهای آنها که ذاتا از سرِ کنجکاوی مطرح میشود، روش خوبی برای بازگشت دوبارهی ما به پرسشهای اساسی است.
همینطور مجبور به دادن پاسخهایی خواهیم شد که نمیتوان بدون فکر آنها را بیان کرد چون مخاطب ما کودکی است که درحال یادگیری و تجربه کردن است.
پایدار باشید
درست میفرمایید جناب معاشرتی عزیز
پرسشهای سرشار از کنجکاوی و بدون جهتگیری کودکان میتونه تلنگر و محرک خوبی برای این نوع تفکرات باشه.
موفق باشی.
سلام …
یه تلنگری باید باشه که بخوایم چرایی قبل کارامون بزاریم که در اکثر اوقات این تلنگر وجود نداره…
مرسی از مطلب خوبتون
سلام حامدجان
موافقم باهات
ولی به نظرم غیر از تلنگر راهحل دیگری هم وجود داره و اون تفکر و نوشتن در مورد کارهای روزمره و اهدافمون هستش.
به نظرم خیلی تاثیر داره.
موفق باشی.