در عجبم از پدرها و مادرها …

در عجبم از پدر و مادرهایی که …

انواع مصائب و مشکلات را به خاطر فرزندانشان به دوش می‌کشند و تحمل می‌کنند،

به خاطر مریضی فرزندانشان شب‌های زیادی بی‌خوابی می‌کشند،

ساعت‌های زیادی را برای درمان بیماری فرزندانشان در مطب پزشکان سپری می‌کنند،

بیشترین ساعات کاری را در طول روز برای رفاه حال کودکانشان در محل کارشان می‌گذرانند،

کتابچه آشپزی و دفترچه راهنمای مایکروفر، توستر و ساندویچ‌ساز را بارها می‌خوانند تا بتوانند غذایی خوشمزه برای کودکانشان آماده کنند،

ساعت‌ها در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخند،

بارها و بارها در مورد مشکلات و ایرادات کودکان دیگر با سایرین حرف می‌زنند،

از خرابی بازار کار و وضعیت اقتصادی، شب و روز ناله می‌کنند،

از نان شبشان می‌زنند و فرزندانشان را در انواع و اقسام کلاس‌ها و دوره‌های بدردنخور ثبت‌نام می‌کنند،

حواسشان به لباس و پوشش فرزندانشان هست که مبادا کفش و لباسشان کمی رنگ و رو رفته و کهنه باشد،

سالی چند میلیون هزینه مدرسه و تحصیل آنان می‌کنند،

میلیون‌ها تومان خرج کلاس‌های کنکور می‌کنند،

پرترافیک‌ترین ساعات روز را در خیابان‌ها سپری می‌کنند تا مبادا فرزندشان از کلاس و دوره‌ای جا بماند و از دیگران عقب بیفتد،

در عجبم از پدرها و مادرهایی که همه این کارها را انجام می‌دهند و همه این سختی‌ها را متحمل می‌شوند ولی در کنار همه این‌ها تلاش زیادی هم می‌کنند تا مبادا یک ساعت در روز مطالعه کنند و کتابی بخوانند تا مبادا تأثیری مثبت بر روند تربیتی و رفتار با فرزندشان بگذارد.

در کل ۳۶۵ روز سال یک کتاب روانشناسی در خصوص تربیت فرزند مطالعه نمی‌کنند و هیچ آشنایی با روش صحیح رفتار با فرزندان و طرز درست برخورد با او در موقعیت‌های مختلف را ندارند.

انگار که از لحظه تولد با ذهنی کامل و عالِم به همه علوم تربیتی و روانشناسی به دنیا آمده‌اند و نیازی به یادگیری در این خصوص ندارند.

درنهایت بعد از اینکه چندین سال را به این طریق سپری کردند و نه تنها هیچ کدام از رؤیاها و آرزوهایشان برآورده نشد بلکه اولیه‌ترین اصول روابط انسانی هم بین خودشان و فرزندشان حاکم نبود، زمین و زمان را مقصر می‌دانند.

به نظر این والدین، از بابای مدرسه تا دبیر کل سازمان ملل متحد در مشکلات و معضلات به وجود آمده مقصرند، اما هیچ تقصیری متوجه خودشان نیست.

و اگر از اهمیت مطالعه و یادگیری بگویی، مطمئناً خواهند گفت به شمار موهای سر کل اعضای خانواده، فرزندانشان را توصیه به مطالعه کرده‌اند و اوج مسئولیت‌پذیری و سطح بالای شعور و آگاهی حداقل در این یک فقره خود را نشان می‌دهد.

اگر هم از میزان مطالعه و یادگیری خودشان بپرسی، خواهند گفت: «از ما که گذشته»

اینکه دیگران را توصیه به کاری بکنی که هیچ آثاری از آن در رفتار و زندگی خودت وجود نداشته باشد، مطمئناً کوچک‌ترین اثری هم در رفتار و کنش فرد مقابل نخواهد داشت.

بدون حضور پررنگ کتاب در ساعات و لحظات روزانه اعضای یک خانواده و بدون مطالعه پدر و مادر، فرزندان هم تمایلی به کتاب و مطالعه پیدا نخواهند کرد.

حتی با هزینه کردن میلیون‌ها تومان برای ثبت‌نام در کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد.

حلال بسیاری از مشکلات زندگی ما کتاب است و مطالعه؛

و تا زمانی که با تمام وجود به این موضوع باور و یقین پیدا نکنیم، مشکلات و معضلات تربیتی و رفتاری در میان مردمان جامعه ما همچنان حل‌نشده باقی خواهند ماند و دود آن در چشم همه ما خواهد رفت.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه مطالب زیر را مطالعه کنید:

روزمرگی ما و دنیای پر از سؤال کودکان

اصول زندگی غریزی که به‌مرور زمان فراموش می‌شوند

لطفاً آتش نشان زندگی خودتان نباشید!

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. در واقع کتاب خوندن والدین یک تاثیر مثبت مستقیم داره که کسب دانش در خصوص نحوه تربیت هست؛ یک تاثیر غیرمستقیم که الگوبرداری فرزندان برای مطالعه هست.

    به نظر من یک علتش اینه که کتاب خوندن نیاز به فکر کردن داره که کار واقعاً سختیه؛ اما کارهایی که در ابتدای متن نوشتین عمدتاً فکری نیست.

    1. به نکته خوبی اشاره کردی حمیدرضا جان،
      اینکه کتاب خواندن در حضور فرزندان دو تاثیر بزرگ و مثبت تو زندگی اونها داره و باعث بهبود اون میشه.
      در مورد دشواری کار فکری هم به نظرم در میان ما انسان‌ها مشکلی فراگیر باشه ولی شاید اراده بسیاری از ماها در غلبه بر اون کمتر از حد انتظار هست و نیاز هست که حتی به خاطر فرزندانمون هم که شده، این اراده و تلاش رو بیشتر کنیم.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *